سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        حرف جنوبی

        شعری از

        مجید احتاسی تنها

        از دفتر خاطره ها نوع شعر چهار پاره

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۹ آبان ۱۴۰۲ ۲۱:۰۶ شماره ثبت ۱۲۵۰۵۸
          بازدید : ۲۵۱۷   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مجید احتاسی تنها

        صدای ارسالی شاعر:
        میخواستم سیت بِگُم یه حرف خوبی
        یه چی با لحجه‌ی گرمِ جنوبی
        ولی دیدم دلت با مو غریبه
        دلت خشکه مثِ یه تکه چوبی
        ای حرفا حرفِ دلهای خرابه
        ولی حرف حسابه بی جوابه
        مو میگم تو بگیر با تو نبودم
        خیال کن قصه‌ های تو کتابه
        غروبا وقتی شط آروم و خوبه
        دل عاشق مثِ تنگِ غروبه
        گرفتَن عینِ ماهی توی خشکی
        اینا دلتنگیِ مرد جنوبه
        یه وقتا که دلم تنگِ بتوله
        هوا یه جور ناجوری ملوله
        دلم میخوا بزارم سِر به دِریا
        ایجور وقتا دل وامونده چوله
        الان چند ساله رفته که بیایه
        نپیداشه نمعلومه کجایه
        چقد اینجا بشینم چش به‌راهش
        همیشه شاهد اشکم خدایه
        خدایا درد دوری پَرپِرم کِرد
        غم یارم خدا جون به سرم کرد
        اگه میخواس بره غالم بزاره
        پ سی چه همدمم شد باورم کرد
        رفیق نیمه شو امشو کجایی
        دلم دق کرد اَ درد بی وفایی
        شو مهتابِ و دل بی‌قراره
        بیو چیزی بگو کشتم جدایی
        خدایا درد ای هجرون چه سخته
        نگارِ نازنینم پا به بخته
        نه که تو شهرِ غربت شوی کرده!!
        ولی ، میدونه برنو زیر تخته
        خبر اومد که دنیا بی وفایِ
        نصیب و قسمتت رنج و بلایِ
        بهم گفتن که یارت شوو نکرده
        بشون گفتم فقط بگین کجایِ
        نشوندن تو دلم یه زخم کاری
        شو و روز دلم شد بی قراری
        قطار بستم تفگم توی دستم
        سر از کار مو کی تو در میاری
        حلالم کن ننه دریا خرابه
        خبر از فکر ناجورم نداری
        کشیدم لنگر سنگینه بالا
        جهازم روی موجِن توی دریا
        شوِ طوفانی و شرجی و ظلمت
        زدم سینه به سینه‌ی سخت موجا
        دم صبح بی رسیدم شهر غربت
        رسیدم خونه ی او بی مروت
        نشونیشه گرفتم تا اتاقش
        دیدم خوسیده تو تختش چه راحت
        دسِ مردِ عرب تو گردنش بی
        بُلیزِ یادگاریمم تنش بی
        سیاه شد روزگارم تش گرفتم
        سی او شو که سرم تو دامنش بی
        دلم شد کاسه‌ی خونی و سر رفت
        یهو غرید برنو تیر در رفت
        دریدم سینه‌ی او نا نجیبه
        ولی حیف از جوونیم که حدر رفت
        خوشه با فاسقش کشتم گرختم
        تو گرما دو زدم ایقد که پختم
        شدم آواره‌ی کوه و در و دشت
        مو بیشتر از عزاداراش سُختُم
        یه عمره بیقرارم تو بیابون
        بجای اشک از چشمم میا خون
        خودم با دست خوم لیلیمه کشتم
        حالا صحرا نشینم مثل مجنون
        فلک جونم بگیر و راحتم کن
        یه خنجر تو دل بی طاقتم کن
        تو ای دنیا دیگه کاری ندارم
        خلاص از روزگارِ ذلتم کن
        #علی_تنها 
        ۱۱ مهر ۱۴۰۲
        خوانندگان
        حسین کشتکار بوشهر
        سجاد ابراهیم زاده بوشهر
        مرشد میررستمی بندر عباس
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5