سلام بانوپنام افسانه جان
اولاً بی نهایت سپاسگزارم از دل بامحبّت شما که همواره با اشتیاق آموختن و نیز حمایتی مرغّب ، موجب دلگرمیِ نقدنویسان و اعضای سایت شعرناب و خواهر کوچک تان هستید
ثانیاً تشکر بیکران بابت دقت نظر و حُسنِ توجه تان
دربارهی پرسشی که داشتید ؛ این مقوله مربوط به بحث تکواژها و سپس علم قافیه در ادبیات هست . اگر تکواژها و بخشِ ساختمان واژگان و انواعِ آن را عین فرمولی منسجم ، خوب یاد بگیریم ؛ آنگاه در بررسی متون و اشعار بی وقفه متوجه حروف اصلی در یک ترکیب یا واژه هم می شویم .
واژگان را از لحاظِ ساختاری به چهارنوع تقسیم می کنند :
- واژگان قاموسی و مفرد : که در لغت نامه ها سرشاخه هستند و معنای مستقلی را دارند و از حروف اصلی تشکیل شده اند مثل : مادر ، کتاب ، انسان و ... .
- واژگان مشتق : که دارای پسوند و پیشوند هستند و تجزیه پذیرند : که این پیشوندها وپسوندها خود انواع مختلف دارند مثل : کتابی = کتاب + ی نکره = یک کتاب. / دانشگاه = دانش + پسوندِ گاه / باهنر = پیشوندِ با + واژه مستقل هنر .
- واژگان مرکّب : که از دو یا چند واژهی مستقل تشکیل شده اند مثل :
کتابخانه = کتاب+ خانه . مهمانسرا : مهمان + سرا .
- واژگان مشتق- مرکب : که هم از دارای دویا چند واژگان مستقل و هم دارای وند (پیشوند یا پسوند یا میان وند ) تشکیل شده اند : سراسر = ( سر + الف میانوند + سر ) / دوچرخه = دو + چرخ + پسوندِ هِ .
- و اما در خصوص پرسش شما باید دقت کنید که در قافیه حرفِ رَوی کدام است . حرف رَوی آخرین حرف از حروف اصلی قافیه است که در کلمات هموزن مشترک است مثلاً در مثال هایی که شما نوشتید : کجا ، بیا ، صفا ، روشنا ، آخرین حرف الف است و حرف رَوی محسوب است و بعداز آن هرچه آمده الحاقی هست .
- یک نکته هم این است که شناختِ انواع ( یا ) در ادب فارسی به درک شما برای این مطاب کمک می کندکه به اختصار برایتان می نویسم :
۱ - یای بیانِ وحدت : ی نکره : کتابی ، دختری = یک دختر ، یک کتاب .
درهر نفسی دو نعمت موجود است... ( سعدی)
۲ - ی شناسه : رفتی ، آمدی = تو رفتی .
۳ - ی فعل استمراری قدیم : رفتمی ، بودندی : می رفتم / می بودند .
۴ - ی مصدری : خستگی ، زیبایی
۵ - ی بیانِ لیاقت: خوردنی ، پوشیدنی ، دیدنی ، بردنی
۶- ی نسبت: تهرانی، محمدی ، ایرانی
این ی گاه مفهوم فاعلی هم دارد مانند :
مرد جنگی و گاه مفهوم مفعولی دارد مانند: تیر پرتابی ، راز نهانی
فردوسی میگوید : یکی مردِ جنگی ، بِه از صدسوار
۷ - ی میانجی (رابطه) : خدای من / دوست والای من
۸- ی بدل یا فعل ربطی جانشین فعل «هستی»:
تو خوبی = تو خوب هستی . کجایی = کجا هستی .
۹ - ی تعجب: چه برف شدیدی ! چه خانه تمیزی !
۱۰- ی احترام : نور چشمی
۱۱ - ی دلسوزی و ترحّم : طفلی، حیوونی ، طفلکی
۱۲ - ی کثرت : بسی (بسیاری)
۱۳- ی زاید: به کلمات مختوم به مصوت «ا» و «و» اضافه می شوند. بوی ، موی ، خدای ،
- دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی = برآمد .
۱۴ - ی تمنا و آرزو و خواهش : کاشکي ، الهی .
در ادامه مباحث قافیه از قلم دکترسیّدهادیمحمدی هم که اخیراً در وبلاگ سایت ارائه می دهند ؛ می توانید مطالب مربوط را گسترده بیانتر ، مطالعه نمایید .
سلامت و شاد باشید
سلام و درود
با آرزوی سلامتی و عزّت روزافزون برای مدیر عزیز سایت استادسیّداحمدی زاده ارجمند و جمیع اعضای سایت ادبی شعرناب ، بااجازه ی شما بزرگان اندکی دربارهی غزل و یک نوعِ شایع از حروفاتِ الحاقی ( الف و نون ) که اغلب شاعران در غزلیات از آن برای قوافی گاهی بهره مندند ؛ می نویسم
غزلیزیبا در بحر هزج مُثَمَّن اَخرَب (مَفعولُ مَفاعیلُن )
- قالب مشهور غزل یکی از قوالب اشعارِ کلاسیک در ادب فارسی است ولی ظهوری جهانی دارد . غزل از ریشهی واژه عربی که در اصل این لغت به معنی حدیثِ عشق و عاشقی است.
غزل معمولاً بین پنج تا چهارده بیت ، سروده می شود . مصاریع بیت نخست با مصاریع ِ زوج در طول غزل هم قافیه هستند که غزل را می توان به شکل زیر تصوّر کرد :
………………….الف ……………….. الف
…………………. ب …………………. الف
…………………. پ …………………. الف
…………………. ت …………………. الف
…………………. ث …………………. الف
موضوعات اصلی این قالب شعری ، اغلب بیان عواطف و احساسات ژرف از دل برآمده ، ذکر جمال و کمال معشوق ، شِکوه و شکایت از نابسامانی های روزگار در غزلیات اجتماعی و یا حماسه های دوران های مختلف است و ابیات غزل فارسی از لحاظِ مضمونپَردازی اغلبِ مواقع دارای هویّت مضمونی و محتواییِ مشخص و انسجام معنا و استقلالاند.
- در آخرین بیت یعنی مقطع غزل معمولاً شاعر تخلص خود را در اثنای کلام بیت می آورد و بهترین بیت غزل آن را شاه بیت یا بیت الغزل میگویند.
- نخستین و قدیمیترین نمونه از غزل سرایی را میتوان در آثار زیبای رودکی سمرقندی مشهور به پدر شعر فارسی ، دقیقی طوسی و شهید بلخی خواند .
- در اوایل قرن ششم ه . ق ، قصیدهنگاری از رَوالِ معمول و رونق ِ خود کمی دور شد و جای خود را به مُغازله و مناظره با معشوق یا ممدوح ، داد .
- فکر کنم در قرن چهارم و پنجم ه . ق بود که در محافلِ بزم و شادیِ شاهان و در دربار و مجالسِ عیش و نوشِ ثروت اندوزان ، غزلیات همراه با موسیقی ، برای وقتگُذارانیها و طیبِ خواطر ، خوانده میشد.
- برخی بهحق معتقدند که اصطلاح ِ غزل و تغزّل در دوران اوایل شعر فارسی ، تنها به ابیات مقدمهی قصاید ، اطلاق شده است و تفاوتهای عَدیده ای را برای غزل با تغزّل شمرده اند که به جهت اطالهی کلام از ذکر این تفاوتها معذورم.
- سنایی غزنوی ، که شاعری ابتدا مَدّاح و سپس عارف بود ؛ نوعی خاص از غزلسُرایی را به وجود آورد که به «غزل عارفانه و توحیدی » معروف شد. این نوع از غزل را عطار ، مولوی و فخرالدین عراقی پس از سناییِ غزنوی به کمال رسانیدند و موجب بوجود آمدنِ دو سرشاخهی جداگانه از الگوریتمِ غزلپَردازی یعنی : غزلِ عاشقانه و غزل عارفانه شدند.
- بعداً بر اثرِ ترویج و جولانِ اصطلاحاتِ اهل تصوّف و خانقاهدارانِ متمایل به فِرَقِ مختلف در میان شاعران ، غزلیاتِ بسیاری در آن دوران سروده شدند که در آنها پارامترهای هر دو نوع از این غزلیات را می توان بوضوح مشاهده نمود و در حقیقت تلفیقی از این دو نوع هستند . غزلهای کم بدیلِ حافظ علیه الرحمه جلوه ی بارز غزل از این نوعِ تلفیقی یعنی عاشقانه ی عارفانه است که در اثنای کلامش معانی بلند عرفانی و تلمیحات قرآنی و مضامین عاشقانه و عارفانه را مهارت بیان و زیبااندیشانه آورده است ولی با اینکه غزل آن زمانه پیوسته رنگ عاشقانه یا عارفانه داشتهاست، اما شاعرانی، از جمله سعدی و حافظ، گاه آن را برای مدح و ذم و بیان موضوعات اجتماعی نیز به کار گرفتهاند. در غزلیات شاعران قرن چهارم تا ششم ه . ق ، ابیات غزل از نظر مضمونی به هم پیوسته و نزدیک هستند ؛ اما تدریجاً این ویژگیِ بارز از بین رفت و هر بیت حاوی مضمون مستقلی گشت.
- غزلنویسی که با شعرِ حافظ شیرازی به نقطهی اوج خود رسیده بود ؛ بعد از ایشان رو به انحطاط و زَوالی مطلق نهاد . در شعر دورهی مشروطیت غزل همانند دیگر قوالبِ شعری به کارِ بیان افکار و عقاید سیاسی و اجتماعی روی آورد . اما در دوران معاصر ، غزل کم و بیش به معانی قدیمیِ خود که همان مضمون های عاشقانه باشد ؛ اندکی بازگشته است.
- مثلاً زنده یاد سیمین بهبهانی با بکارگیریِ اوزانِ غیرمتداولی ، توانست نوعی از غزل را که به «غزل نو» معروف شده است ؛ رواج دهد . البته غزل نو یا معاصر ، بهطور کلی عنوان سبکی در غزل است که از اوایل دههٔ چهل خورشیدی(۱۳۴۰ ه . ش ) به بعد در کار غزلسرایان پدید آمد و همان مرحلهی پس از سبک غزل نیوکلاسیک و طیف استادشهریار و هم عصران ایشان است.
از شاعران مآثربیانِ غزلِ نوگرا میتوان به سیمین بهبهانی ، حسین منزوی زنجانی ، محمدعلی بهمنی ، نوذر پرنگ ، قیصر امین پور ، محمد سعید میرزایی ، ، سید مهدی موسوی در پست مدرن سرایی ، سینا سنجری ، قربان ولیِیی و مریم جعفری آذرمانی و برخی از شاعران سایت خودمان 😊 که نام نمی برم وجداناً اشاره داشت .
- در قرن ششم ه . ق که قصیده و مدّاحی برای شاهان بالاخره در حالِ فروپاشی و خاموشی بود ؛ قالبِ غزل توانست جایگاه واقعی خود را بیابد و در قرن هفتم رسماً قصیده گویی را به عقب راند و به اوج خود رسید.
- در قصیده سرایی موضوعِ اصلی آن است که در آخر شعر ، “مدح” کسی گفته شود و در واقع منظور اصلی “ممدوح” است اما در غزل “معشوق” مهم است و در آخرِ شعر ، شاعر اسم خود را به عنوان تخلص می آورد و با معشوق سخن می گوید و راز و نیاز با معبود ازلی دارد.
این “معشوق” گاهی از نوعِ زمینی است اما بی وفا نیست و گاهی هم آسمانی و شاهدگونه مَلَک سیره است و عرفانی.
- ابیات غزل همانگونه که قبلاً هم گفتم ؛ بین پنج تا چهارده ییت دارد و دو مصراع اولین بیت و مصراع دوم بقیه ی ابیات تا انتها هم قافیه اند. غزل در طول تحول تاریخی از سوی سبک شناسان و استادان ادبیات به چند گونه تقسیم بندی شده است که شامل :
۱- غزلیات عاشقانه : شاعری به نام انوری این نوع از غزل سرایی را جانی تازه بخشید و سعدی آن را به کمال رساند.
۲- غزلیات عارفانه : سنایی غزنوی غزل عارفانه را بوجود آورد و شکل داد. عطار نیشابوری، مولوی ، فخرالدین عراقی جمیعاً غزل عرفانی را رشد و تکامل بخشیدند. اوج غزل عارفانه در کار مولوی است.
۳- غزلیات تلفیقی : در قرونِ هفت و هشت ه . ق ، جریانی پدید آمد که معانی و مضامین عارفانه و عاشقانه را در اثنای سخن توامان آوردند . غزلیات اوحدی مراغهای ، خواجوی کرمانی ، عمادالدین فقیه کرمانی ، سلمان ساوجی که کاملترین و مشهورترین و ماندگارترین - تاکنون - نوعِ این رویه از غزلسرایی راست که شامل اشعارِ کم نظیرِ حافظ شیرازی هم هست.
۴- غزلیات قلندرانه : در این نوع غزل شاعر به توصیف رندی و عیّاری ، تظاهر به بادهپرستی و شَطح سُرایی اغراقانه ، لاابالی گری ، طعن و کنایه به صوفیان و زاهدانِ ظاهر پرست و شاهانِ از مردم بی خبر و ذکر دردهای دل داغدار از غصه های جهان میپردازد.
نمونهی بارز این شعر در آثار سنایی غزنوی، خاقانی شروانی عزیز ، عطار نیشابوری، عراقی، سعدی، حافظ بوفور یافت میشود.
۵ - غزلیات ملمّع : غزلی چند زبانه که بیشتر در اشعار سعدی و حافظ جلوه گر است که بحث جداگانه ای دارد و درین مقالِ کم بضاعتم فعلاً نمی گنجد.
۶- غزلیات مضمونی : این نوع غزلسرایی به غزل سبک هندی مشهور است. در این گونه ، تمام همت شاعر ، صرف یافتن مضمونهای تازه و نازک اندیش و ظرافت بیان میشود. که اغلب از ضرب المثل های عامیانه و حکمت سوی کمک می گیرند . سرآمدان سبک هندی صائب تبریزی، طالب آملی ، کلیم کاشانی هستند .
- بعدها بعضی از شاعران ایرانی و هندی این سبک از غزلنگاری را ، به دلیل افراط در نازکخیالیها و تخیلاتِ عجیب - غریب به سمتوسوی بیمعنایی و ذهنیتگراییهای غیرقابل فهم ، سوق دادند مثل اشعار : جلال اصفهانی و گاهی هم بیدل دهلوی .
۷ - غزل سیاسی- وطنی و سوسیالیست گرا : مضمون و محتوای مسائل حاد و بهروزِ اجتماعی و وطن خواهی های علمدارانه است. از جمله برخی آثار عارف قزوینی ، فرخی یزدی ، ابوالقاسم لاهوتی ، غلامرضا قدسی و زنده یاد هوشنگ ابتهاج ( سایه ) .
۸ - غزلیات نو و معاصر : این نوع غزل را غزل تصویری یا مصوّر نیز نامیدهاند. این نوع از غزل تحت تأثیر شعر نو پدید آمد. شاخصه های اساسیِ چنین غزلیاتی زبان تازه و امروزی و مردم پسند ، چیرگیِ تصاویر جدید و نو ، اوزان عروضی تازه و وحدت محتوایی است.نمونه هایی از این نوع غزل را در آثار هوشنگ ابتهاج ، منوچهر نیستانی ، سیمین بهبهانی ، حسین منزوی و محمد علی بهمنی میتوان خواند.
در نهایت غزلی زیبا و عاشقانه از سعدی عزیز تقدیم :
همهعمر برندارم سَر ازين خُمارِ مستی
كه هنوز من نبودم كه تو در دلم نشستی
تو نه مثل آفتابی كه حضور و غيبت اُفتد
دگران روند و آيند و تو همچنان كه هستی
چهحكايت از فراقت كه نداشتم وَليكن
تو چو روی باز كردی درِ ماجرا ببستی
دلِ دردمندِ ما را که اسیرِ توست یارا
به نگاه ، مَرهمَی دِه چو به انتظار ، خَستی
گِله از فراقِ یاران و جَفایِ روزگاران
نه طریقِ توست سعدی ! کمِ خویشگیر و رَستی سعدی شیرازی
روحِ همگی این شاعرانِ بزرگوار در رحمت الهی شاد
- و اما بحث مهم الف و نون در ادب فارسی :
هر واژه ای که به الف و نون ختم شود ؛ این الف و نون همیشه نشانهی جمع نیست ؛ مثل اینکه هر وسیلهای که چرخ دارد ؛ که حتماً دوچرخه نیست. ممکن است الف و نون مفهومات و معانیِ دیگری را هم در خود داشته باشد . لذا الف و نون هم مثل برخی از حروفِ پَسوندیِ فارسی ، دارای انواعِ رویکردیِ مختلفی در کاربردها است :
۱- الف و نون جمع : دختران ، سواران ، درختان = دخترها، سوارها ، درخت ها .
۲- الف و نون شباهت :
کوهان( پُشتِ شتر که شبیه به کوه است) ، ماهان = شبیه ماه .
۳ - الف و نون نشانهی زمان: بهاران، صبحگاهان. بامدادان. شامان .
۴ - الف و نون مکان : گیلان، ریگان ، مازندران.
۵ - الف و نون صفت و قیدساز : شتابان، خندان ، گریان ، دَوان ، حیران ، خُرامان. ( اغلب قیدِحالت هستند).
۶- یا اینکه این الف و نون خود جزوِ حروفِ اصلی ِ کلمه باشد مثل : جان . گران.
۷ - الف و نون نشانهی نسبت : کاویان ، سیاوشان ، جانان ، کیان .
اگر در شعر زیبای خواهر عزیزمان افسانه بانو هم این الف و نون ها را که در قوافی بکار گرفته اند ؛ بررسی نمایید ؛ می بینید که برخی ازین الف و نون ها جزوِ حروفِ اصلیِ کلمه در قافیهپردازی نیستند ؛ بلکه الحاقی هستند و اگر تغییر یابند از جهت صحت قافیهنگاری ، بهتر است . بااجازه مابقیِ جوانبِ بررسیِ دلگویه ی ارزشمندتان را به اندیشمندانِ سایت می سپارم تا از قلمِ ایشان نیز بیاموزیم
از اطالهی کلام عذرخواهم . برای خانوم پونه و جمیع انسانها بویژه همگیِ شما شاعران سرزمین عزیزمان ایران ، آرزوی سلامتی و سعادت در سایهسارِ الطافِ یگانهخدا را دارم
در کُل غزلنگارِ خوبی هستید بانوجان
بااحترام - سه شنبه چهارم مهرماه ۱۴۰۲ ه . ش