هــمــه دردی بـه نـامِ درد بـیپـایـان داریـم
غـمـی ؛ انـدازهٔ اهــواز تـا تــهـران داریـم ..
زبان چفتِ دهانست و نفسها حبس سینه
تـنـی دربـنـد ، شـبیـه مـیـلـۀ زنـدان داریـم
شبیـه سـاختمـان و دخـمـۀ مـتـروکـۀ تـار :
سـرانـجـام سـیاه و تـیـره و ویـران داریـم
ببـستنـد رویِ ما ، آبـراهـههـای زنـدگی را !
کنـون آهنگ سـیلاب و سرِ طـغـیان داریـم
درین دریای پُر مـوّاج و طوفانخیزِ بیداد :
خـود مـا ناخـدای کـشتـی و بادبـان داریـم
اگـر تــیـغِ سـتـم ، پـرپـر بـکـرد آلالـهای را :
به رشـد لالـهای دیـگر ز بُـن ؛ ایـمان داریـم
نبـود از جـانـور یا هیـچ موجـودی هـراسی
که مـالامـال تـرس از حـیلـۀ انـسان داریـم
کشید آهِ نفسگیر و بگفت دردمند بیپول :
ز بیپـولی ، جـراحتـهای بـیدرمـان داریـم
کشیـد و کام گرفتـش کامـجـو از دولـت ما
چه فرقی بین بخت سوخته و قلیان داریم
شدیمدشمنتر ازبیگانه و برخویش تاختیم
ولیـک بـر ادّعـای دوسـتی ؛ اذعـان داریم !
جـهان از پـلـۀ دانـش رسـیـد بـر قـلـۀ رشـد
هنـوز ما در کف و اندوهِ آب و نان داریـم !
کـسی هرگز نـخوانْـد دیـوان بداقـبال مـا را
چِسان با آن بِطور مـستمـر ، داستان داریم
بکن در حافظـه بـایگانی ای دوربین تاریـخ
نشان ده ، نـسل آینـده ؛ نـمادِ جـانداریـم ..
چه نرخ و سود نیرنگ و سیاست رفتـه بالا
هر آنچه قـیمـت انـسان باشـد ؛ ما نـداریـم
بزنگاه دست درازی گشته بر بانوی شرقی :
از آن پـس مـاتـمـی انـدازۀ ایـران داریـم ..
بداقبال
یزدان_ماماهانی
آغازسرایش۲۵_۶_۱۴۰۲
پایانسرایش۲_۷_۱۴۰۲
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
اجتماعی بسیار زیبا و شورانگیز بود