به یک برق نگاه دل را ربودی
رهی بی بازگشت برمن گشودی
💖💖💖💖💖💖💖
بُدم مشغول افکار و دل خويش
که ناگه بیتی از عشقت سرودی
💖💖💖💖💖💖💖
من دیوانه هم مسحور آن بیت
زدم فریادی و دادم شنودی
💖💖💖💖💖💖💖
حذر کردم که مجنونت نگردم
ولی با غمزه ای صیدم نمودی
💖💖💖💖💖💖💖
چو مجنون در پی ات منزل به منزل
ندادی مهلتی، بهر غنودی
💖💖💖💖💖💖💖
دلم می رفت تا گردد اسیرت
بهشت آرزوهایم تو بودی
💖💖💖💖💖💖💖
شدم انگشت نمای عامه و خاص
ندانستم که با من در عنودی
💖💖💖💖💖💖💖
اگر با من نبودت میل و رغبت
چرا پس دلبری هایم ستودی
💖💖💖💖💖💖💖
گذشت عمری و وصلت را ندیدم
چرا بر عهد خود، مانا نبودی؟
💖💖💖💖💖💖💖
اگر چه رفتی از دستم، نگارا
فرستم بر تو همواره درودی
💖💖💖💖💖💖💖
،خرداد1402
درود جناب همراز🌹🌹 غزلی عاشقانه زیبا سرودید اگر کمی دقت هم بود بسیار زیباتر می شد چون اجازه نقد دادید نظرم نسبت به بیت اول ز برق یک نگاهت دل ربودی رهی بی مرجعم بر من گشودی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.