با سلام... با توجه به ارشادات بسیار و مکرر به شما اقای خوش بین از طرف اساتید محترم و معزز سایت شعرناب و عدم توجه شما به در خواست مدیریت که از اشعار دیگران در متون نوشته هایتان استفاده نکنید!
تا اطلاع ثانوی از هر گونه تایید نوشته های شما در سایت ادبی شعرناب معذوریم.
موفق باشید
چقدر جانسوز بود آخرین یادگارتان امیدوارم ،همین فرصتی باشد برای شکوفاشدن استعدادتان، چرا که ما انسان ها در شرایط سخته که استعدادهامون شکوفا میشه پس تا آن روز اگر زنده بودم منتظر شعرهای زیبایتان خواهم ماند
بعد من با یاد من افسوس میماند بجا
در میان کلبه ام فانوس میماند بجا
وحید خانمحمدی
این بیت را از این بنده خدا سوءاستفاده کردی بقیهشو الله اعلم، چقدر مدیریت محترم جناب ملحق، آقا هادی محمدی، خانم عجم، خانم بافقی، جناب استکی، بنده و سایر دوستان باید یکسره و مکرر در مکرر به شما تذکر بدهیم جناب سارق و حرفی کلیشهای در جواب بشنویم که اصلاً این شعر را ندیدهاید!
من می روم در دست تو فانوس می ماند بجا من می روم گم می شوم افسوس می ماند بجا
==
بعد من با یاد من افسوس میماند بجا در میان کلبه ام فانوس میماند بجا
وحید خانمحمدی بیت پنجم : دانم تو را به جان و دل دیگر به آغوشت نگیرم تو آن آسمان صاف و روشن من در قفس اسیرم
تویی آن آسمان صاف و روشن من این کنج قفس مرغی اسیرم
فروغ فرخزاد
ــــــــــــــــــــــــــ بیت چهارم :
من هرچه هستم هرکه هستم هنوزم عاشقت هستم من دل به دستت داده ام جان را به مهرت بسته ام = من از هر جای دنیا، هر که هستم٬ عاشقت هستم به مِهرت بسته ام دل را، به دستت داده ام جان را
شعرهایی که در دفترِ سبز نوشته بودم، به خاطرِ پاییزِ تازه شبیه به زرد شده بودند هیچ کس نمیتواند روزها را به دل خزانِ جدا دهد ما درختی با ریشه ی پوسیده به نفعِ سبزی واژگونِ باور شدیم اما دیگر نباید آن را به منقارِ کلاغ ببندیم تا تبری بر گردنِ دختری سبز بگذاریم خانه ای در همان دورترین پناه و یک عمری تباه شده است باد و خاکِ تاریک، پشتِ درِ سبزِ باغ را پوشانیدهاند.
و این متنی هست برای سایت زیبا متن ۲سال پیش ارسال کردم
درود جناب خوش بین شما اگه این سطر ها رو دو سال قبل نوشته بودید که الان اصلا اینجا نبودید !!!!!!! لینک رو لطف بفرمایید !!!!!!!!!!!! زشته بخدا این کارا ، یه نگاه به تاریخ تولد تون بندازید !
این همه آدم دارن میگن این کار رو نکنید ! و چندین بار هم !
هی دارید میگید بلد نیستید !! منم بلد نبودم از یه جایی شروع کردم ، از اونجایی که اگه دیدم کسی تجربه اش بیشتره و گفته مثل دیگران ننویس تاثیر نپذیر ! نگفتن کپی نکن ها گفتن تاثیر نپذیر
با این حساب اگر من غزلم رو از شما کپی کردم مرد باشید شکایت کنید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
درود جناب لاهیجی قبول حق با شماست من سارقم در یک جامعه دزدی با بوکردن شیرینی و مدت ها جلوی کارگاه شیرینی سازی نشسته وجای بامیه رفته زولبیا درست کرده اگر نیت خیر دارید برادرانه بامیه درست کردن و یادم بدید بهتره یا اینکه حس بویایی من و مثل دست راست کودک گرسنه با حکم طالبانی قطع کنید بهتره
بر سرِ دیوارِ خانه پرچمی با حیاط و حوض و ماهی آشنا پُر شده از مَشکِ اشکِ خواهرم جایِ چایی استکانِ چشمِ ما بویِ هیزم میچکد در گوشِ شعر زیرِ دیگِ قیمتِ قیمه شدن کودکِ معصومِ لبخندم ولی_ میکند بازی میانِ روح و تن آن تنِ بیآواز در حالِ پرواز با همرقصیِ نغماتِ دلخواه بازی میکند در لَطَیفِ سکوت در قفسِ دلم، نغمههایِ فریاد میرقصد در همسایگیِ خموشی بازی میکند با ذهنِ خوابیده بازی میکند با زمانِ جاری استفاده میکند از قدرتِ لحظه شعرِ پایانی را مینویسد همیشه با چشمانِ شهابِ خیالِ بیدار میخواند داستانِ بیپایانِ عشق ما را میبرد به سویِ دنیایی که هیچ چیز در آن محدود نیست فقط شعرِ آزادی صدا میشود و نوپایِ عروسکبازِ من با مغزِ خودکارِ پرتلاشِ خویش میذارد قدم بر سرِ احساسات
من یه واوم از احدالناسی از آثارم نیست مگر کلمههای رایج مثل خورشید، اشک، تنهایی که در آثار تمام افراد هست
نه برم ترانه ای که ستار خونده را چهار تا کلمهشو عوض کنم بعدم به نام خودم ثبت کنم یادت باشه
شما با این کارات به مخاطب اونم مخاطبانی که سالهاست دارن شعر میسرایند و میخوانند علنی توهین میکنی و دهانکجی
قضاوت طالبانی! چه جالب!!!!
مدیرموسس عزیز ناب جناب ملحق بزرگوار چند بار شما را منع کددند از ارسالی شعر دیگران
آقا هادی محمدی مگه به شما نفرمود بیا من به شما شعر را آموزش میدهم خانم عجم چند بار به شما گوشزد کرده خانم بافقی چند بار سرقتهای ادبی شما را بیان کردند من چند بار به شما گفتم
همیشه هم یک جواب دارید من اصلا این شعر را ندیده و نخواندهام
با مظلومنمایی و تهمت زدن به من نمیتوانی از رفتار اشتباهت در بروی تمام آثار ارسالی من شماره ثبت، تاریخ، و از همه بالاتر ثبت در وزارت ارشاد دارد!
جناب لاهیجی شما سالهاست تو زمینه شعر استادید از من چه انتظاری دارید خودم که قبول دارم رو اشعاری که مورد پسندم بود تمرین میکردم ولی الان واقعا در حقم بی انصافی میکنید
من که بارها دارم میگم قصدم یادگیریه سارق خواندن کسی ریشه سرقت و خشک نمیکنه خالصانه و برادرانه همین جا نکته به نکته رفع معایب نشانگر نیت خیر شماست نیازی به شعار آموزش خصوصی نیست
جناب استاد لاهیجی تا جایی که تونستم سعی کردم زندگیم در راستای قوانین قرآن باشه راضی نیستم باعث رنحش کسی باشم اگر حضورم باعث آزاره بفرماید دیگه برای همیشه میرم
تنها دلیل حضورم تو سایت شعر ناب وجود نقد شعر هست سایت های دیگه هستن که بی حاشیه شعر را منتشر میکنند همین شعر چند ماه پیش در شعر نو منتشر شده دلیل انتشار دوباره این شعر فقط برای نقد کردن آموزش و رفع اشکلات بوده و بس
بانو محمدی بخدا قسم من قصدم جز یادگیری نیست شما هم کاری نکردید اگر الان پاسخ میدم بخاطر وجود کسانی مثل خودم هست که بعدها زود قضاوت نشن این طبیعیه نوشته ای تو ضمیر نا خود آگاه باشه و الهام بخش باشه اقرارهم میکنم در گذشته ندانسته خطا کردم
من که بارها دارم میگم قصدم یادگیریه سارق خواندن کسی ریشه سرقت و خشک نمیکنه خالصانه و برادرانه همین جا نکته به نکته رفع معایب نشانگر نیت خیر شماست نیازی به شعار آموزش خصوصی نیست
چون دوستان بارها بشما انتقاد وارد کردن و البته که انتقادشون هم صحیح و بجا هست اما از نظر من نه شما سارق هوشمندی هستید و نه اشعاری که سرقت میکنید اشعار درجه یکی هست بنابراین دوستان نگران نباشن.
همین شعری که شما سرقت کردید پر از ایراد وزنی و عدم جذابیت هست لااقل حالا که زحمت میکشید بجای اشعار متوسط به پایین اشعار خوب رو سرقت ادبی و ارسال کنید تا کارتون حداقل اساسی باشه.
بنظر من سرقت ادبی زیاد بد هم نمیتونه باشه چرا که سبب بیشتر دیده شدن اثر هست و حتی سبب اشتهار بیشتر اون شعر هم میشه و یقین میدونم که در نهایت اثر به صاحب اصلی و خالق اثر برمیگرده و بقولی دیر و زود داره اما سوخت و سوز نداره
خیلی خرسند میشم اگر اشعار بسیار ضعیف و متوسط به پایین و ناچیز منهم مورد سرقت ادبی قرار بگیره و فکر میکنم خیلی جذاب بشه ولی متاسفانه افراد باسلیقه سراغ آثار ضعیف نمیرن و از شما تمنا میکنم اگر به سارقی برخوردید اشعار ناچیز منرو برای سرقت بهشون پیشنهاد بدین
متشکرم از نظرات شما و درک و توجهی که به کارهایم دارید. از نظر شما، سرقت ادبی میتواند تاثیر مثبتی بر قرار بودن آثار داشته باشد و باعث دیده شدن و اشتهار بیشتر آنها شود. همچنین، پیشنهاد شما برای دستهبندی اشعار ضعیف و متوسط به پایین و ناچیز برای سرقت ادبی نیز برای خنده و جذابیت اضافه کردن آثار است. متاسفانه نمی تونم کمکتون کنم😁
درودتان
به نظرم تمارین شعری جنابتان را منتشر نفرمایید، درست نیست ماحصل اندیشه و هنر و احساس دیگری را با نام خود ثبت میکنید ، چون نخست اینکه از شان اجتماعی شما میکاهد و دیگران با دیده ی انتحالگر و سارق به شما مینگرند
در ثانی ،انقدر امروز نرم افزارهای اصالت متنی پیشرفت کرده است که به راحتی این مسائل شناخته شده و پیگیری خواهد شد و نه تنها شما را هنرمند و شاعر محسوب نخواهند کرد بلکه مرتکب جرم هم خواهید شد
-در سال ۹۶،شاعری ، که از اعضای هیات علمی دانشگاه نیز بود تنها سه خط،سه خط!از سرایش سپیدی از بنده را در شب شعری در بندرانزلی خوانش کرد، ازیشان شکایت کردم و مطلعم از ان تاریخ دیگر هرگز شعری به اشتراک نگذاشته است و پرونده ی ادبی خودش را بسته است
لذا هستند افرادی که برای قلمشان ارج بسیاری قائلند چون مسلح به دانش و ادب و هنرست و امکان دارد ری اکشن شدید نشان دهند -
موید باشید
دروغ چرا ابتد ا خواستم که نظر بدهم بعد منصرف شدم اما پیام جنابکاظمی نیک را که دیدم آمدم که بگویم
فقط عشق است که می ماند همین
درود بر تمام خوبان مهربانا ن که اگر هنوز زمین می چرخد از حکم دل اینان است که عشق است
زنده باد عشق
وجود اندر کمال خویش ساری است
تعینها امور اعتباری است
امور اعتباری نیست موجود...
سلام و درود بر جناب خوش بین بزرگوار و تمام دوستان حاضر در این صفحه.
من هم حقیقتا چندبار آمدم که بنویسم ولی نتوانستم؛
آقای خوشبین شما تقریبا همسن پدر بنده هستید و من حتی به کوچکتر از خود هم جسارت بی ادبی را نمی دهم.
هنوزم از نقد قبلی که بر صفحه شما باز کردم
مقداری دلخورم و خدا گواه باشد که من و تمام آنهایی که بازهم پای صحفه ی شما حاضر شدندخیر شما را می خواهیم،عمر در گذراست پس چه خوب است که این عمر را در راه علم و دانش صرف کنیم.
از چنان حسرتی برخوردارم که فقط دل داغ دار خودم می داند.از حدود سال ۹۶ کم کم عشقم به شعرو ادبیات
نمایان شد از آن سال تقریبا۶سال می گذرد
شش سال زمان کمی نیست چراکه میتوانستم در آن سال ها آنقدر تلاش کنم که الان اینقدر حسرت به دل نمی ماندم
ولی بازهم جای شکرش باقی است که در محفل ناب قرار گرفتم و لطف خدا شامل حالم شد و با استادان بزرگوار این سایت آشنا شدم و شور و عشقم به ادبیات هر روز بیشتر بیشتر شد و تلاشم دوچندان.
آنقدر در این علاقه ام تلاش میکنم تا حتی نفس های آخرم به عطر ادبیات مزین شوند و جانم را بگیرند،
شاید این همه جنون غیر طبیعی باشد ولی چه کنم نمی توانم و نمی توانم.
شاید اگر حتی از اندک مالی برخوردار بودم حتی یک دقیقه هم برای آموخته شدن درنگ نمی کردم و هرجایی برای آموختن می رفتم.
درداست جناب درداست چنین جنون شعر داشته باشی ولی حتی توانایی خرید یک کتاب هم نداشته باشی
دیگر سکوتم جانکاه است جانکاه...
حتی یکبار هم گله نکردم و ندارم خوشبختانه هیچ وابستگی و دلبستگی به این جهان ندارم، مالش که برای جهان فانی خودش
فقط دردم از این است که دیگر علم را هم با پول می خرند.
و ثروت علم می آورد و خوشبختی نیز هم و و
و در آخر اگر جای شما بودم هیچ پیشنهادی را رد نمی کردم
و اگر علاقه داشتم آنقدر تلاش می کردم تا یک روز بهترین خودم شوم و اگر صاحب علمی شدم با عشق در اختیار هم نوعان قرار دهم تا دردی که من کشیدم را کسی نکشد..
جز این آرزوی نیست.
یادگرفتن مقدس است و آموزش مقدس تر
پس منتطر حضور ارزشمند شما در وبلاگ آموزشی استادانم هستم
موفقیتتان آرزو دلی است
درود جناب خوش بین شمانیز عشق هستید حقیقت و ذا ت همگی ما عشق است فقط گاهی حجاب می پوشاند این حقیقت را حال که مجال هست از دریچه ای دیگر می نگریم
شما شعری را نوشتید که ...نفر اول را وارد قضاوت نمودید و برای او با عمل خود چرخه ی کارمیک به وجود آوردید زیرا نتوانست مشاهده گر بماند که این احساسات نیست سپس نفر دوم نفر سوم که هرکدام وارد این چرخه می شوند حال هرکدام خود در احساست و عواطف چرخه های دیگر
کارما چیست نتیجه ی کار ما اگر به اندازه ی ذره ای بدی نماییم یا طرف مقابل
را ه نجات چیست بخشش
ما اینجا نیستیم که محاکمه نماییم
هستیم که با عمل خود روشنای راه باشیم و ::
البته اگر تکرار باشد می شود تصمیمی که جناب مدیر گرفتند
هرگز قصد جسارت به اساتید استاد بانو طالب زاده عزیزم ودیگر اساتیدو برادرانم ر ا ندارم 🙏این قانون جهان هستیست .
اغلب بدون اینکه آگاه باشیم اطرافمان را پراز این تارها ارتباطی نموده ایم حال بنگر م خودم را عرض می کنم بیشتر از همه خود و دیگران را آیا در عشق ومهربانی قرار میدهم یا ...
با سلام! متوجه پیام شما شدم. از ارسال شعر زیبا و پیام خوبتان متشکرم. همه ما درواقع عشق هستیم ولی گاهی احساسات واقعیت را پوشانده و مخفی میکنند. شما اشاره کردهاید که با عملهای خود یک چرخه را ایجاد کردهاید که هر نفری که به آن وارد میشود، در احساسات و افکار خود تأثیر میپذیرد. من فهمیدم که به خوبی میدانید که عملکرد ما میتواند چه تأثیراتی داشته باشد و نتیجهی آن از نگاه مخاطب چیست. در مورد سوالتان درباره نجات و بخشش هم باید بگویم که پاسخ به اینکه چگونه میتوانیم خودمان یا دیگران را نجات دهیم، بسیار پیچیده است و بستگی به شرایط و موقعیت خاص دارد. اما بخشش یکی از شیوههایی است که میتواند به کسانی که خطا کردهاند، کمک کند؛ زیرا به معنی ببخشید و از نظر مشترک عشق و صلح را ایجاد میکند. ما اینجا نیستیم تا دیگران را قضاوت کنیم، بلکه برای هدایت و روشن کردن راه با عمل خود و مثال زدن و تلاشمان موجود هستیم. البته تصمیمهایی که مدیران سایت میگیرند بدون شک قابل احترام هست
البته ادامه دارد 🙏شما خود من هستید برادر گرانقدرم بدون قضاوت واز اعماق قلبم
حال این ریسمانهای ارتباطی دور اشخاص باعث هجوم بیشتر ذهن و احساسات وقضاوت هاست باز دست به تجربه های ناموفق قبل می زنیم اما آرامش نیست زیرا حقیقت ما نیست احتیاجی نیست که من به کلمات و تصورات شخصی دیگر دست ببرم برای نوشتن
بله، درست است. در جهان دیجیتال امروز، ریسمانهای ارتباطی از طریق پیامها و شبکههای اجتماعی وجود دارند و ممکن است این ارتباطات هجوم بیشتری را به ذهن و احساساتمان وارد کنند. از طریق این ارتباطات، ممکن است با تجربههای ناموفق گذشته و نظرات و قضاوتهای دیگران مواجه شویم. اما باید بدانیم که آرامش در واقعیت ما نیست. بله، شما نیازی ندارید که از کلمات و تصورات شخصی دیگران برای نوشتن استفاده کنید. شما میتوانید از تجربهها و دیدگاههای خود برای بیان احساسات و افکارتان استفاده کنید. ممکنه قضیه فراتر از سرقت ادبی باشه شاید این کار از عمد و برای اصلاح چیزی ست که وافعا مهم است
خارج شدنمان از چرخه های تکرار فقط پاک شدن کارماهایمان است بسیار بسیار حساس و پیچیده است به دور بعدی به جهان دیگر و عاقبت ما منتهی میشود ،ما اینجا مسافر هستیم مسافرانی که از بهشت ....حال هرشخص می ماند و تکرار و تکرار ها یا پرواز و رهایی
شاید بد نباشه تا تلاش کنیم الگوها را به چالش بکشیم و دیدگاههای جدید و منحصر به فردی به بحث بیاندازیم.
توجه به نیازها و مسائل اجتماعی: شعر و ادبیات در قالب انقلابی باید بتواند به چالشها و نیازهای اجتماعی پاسخ دهد. بنابراین، به مسائل اجتماعی و سیاسی عمومی توجه کنیم و سعی کنیم آنها را با استفاده از شعر و ادبیات انقلابی مورد بحث و بررسی قرار دهیم.
شعر و ادبیات قدرتمندی دارند که میتوانند ارتباطی عاطفی و فکری بین نویسنده و خواننده ایجاد کنند. بنابراین، بیان نیازها، احساسات و تجارب خوانندگان را در نظر بگیریم. تا شباهت نوشتاری
از طریق این راهبردها، موانعی که بر سر راه ایجاد یک انقلاب در شعر و ادبیات قرار دارند، قابل برداشت خواهند بود. به یاد داشته باشیم که هر انقلابی زمان و تلاشی را میطلبد و شعر و ادبیات همچنین نیازمند زمان، توجه و پشتکار هستند.
زمانی که برای انرژی و احساسات خود اهمیت قائل باشم وارد حوزه ی انرژی و عواطف دیگر نیز نخواهم شد بلکه سعیم این است که خالص شوم جهت الهی دهم به احساسات انرژی تصمیم گیری ها خود اینکه نه برای خود کارما درست نمایم نه برای دیگران ،اصل پوشش روحانیست اینکه فضایی الهی اطرافمان گسترده می شود و آنقدر قوی هستیم که دخل و تصرف برای غیر نیز انجام ندهیم اما زمانی که مقید نباشم به همان میزان دچار غبارهای گو ناگون خواهم شد این دیگر شوخی پذیر نیست گاها افرادی تمام طول عمر خودرادرافسردگی به سر می برندو عنوان می شود که دچار بیماری های روان شده اند
هیچ شناگری دوبار در یک رودخانه شنا نکرده تکراری در کار نیست چون هر لحظه از جهان هستی تازه ای ست کسانی که دوچار مکرراتند خالق کون فیکون را هنوز نشناختند گر نه هر لحظه با اویی بودند که تمام هستی حاصل اراده یک آن اوست
متوجه منظورم نشدید حرفهایم برای حضور دوباره نیست همه ما در زمانهای مختلف با تکرار و تجربههای مشابه مواجه میشویم. اما ما همچنان میتوانیم تجربیات جدیدی در زندگی داشته باشیم و به سمت تغییر و رشد حرکت کنیم. بدون شک، هر لحظه از زمان برای ما تازگی و تجدید شده ای است و ما میتوانیم خود را با خلق و خوی خود به وجود بیاوریم.
اجازه بدید گوشی من دست پسر م که هست باطری ...پوزش کلامم قطع میشود خواهش میکنم توجه کنید
زمانی که رویدادی دائم تکرار می شود یعنی درسی نیاز به بازنگری دارد جناب عالی در بزنگاه انتخاب قرار می گیرید در مورد نوشتن شعر که ایا دوباره این چرخه ر ا تکرار می کنید یا آگاه می شود به ابعاد آگاهی خود اضافه می نمایید و بالاتر می روید و من نیز در مقام ناظر مجدد عکس العمل نشان می دهم یا در نقطه ی صفر و خنثی در عشق قرار می گیرم تمام این ها درس است آگاهیست
کمی با دقت بخوانید متوجه منظورم نیستید همواره در سایههای شعر به دنبال آرامش و بیان احساساتم بودهام. من یک شاعر گمنام هستم، کسی که در تاریکی شب و در آرامش سکوت، با واژهها و ترانههایم احساساتم را بیان میکنم. آرزوی من این است که با قلمم، جذابیت و جمال زندگی و جهان را به نحوی نمایش دهم که روحانیتم در آن بازتاب یابد. برای من، شعر نه تنها یک هنر وصف ناپذیر است، بلکه یک راهبازی با کلمات است که به من امکان میدهد تا احساساتم را به صورتی عمیق و تجربه شده بیان کنم. شعر برایم راهی است برای شکستن زنجیرهای خود و پرواز به دور از محدودیتها، جاذبه برای نگاهی عمیقتر به زندگی و جهان. شاعری گمنام که بین سایه و نور، کلمات را به رقصاندن میآرد و وارد قلب و ذهن خوانندگان میشود.
دروددوباره برادر گرانقدر م احساس کردم شاید زیاده روی انجام دادم دیروز ،شما برای پرودگار اوکه از مادر مهربانتر است همیشه عشق بوده ایدو هستیدو خواهید بود و به امید خدا به زودی چنانچه خیر برتر خودتان و همگان باشد و مسیر الهیتان بهترین شعرها را از قلمتان بخوانیم
درود باز هم از شعور و حس شما سپاسگزارم که شما را به فردی با صفا و متفکر ترسیم میکند شاید هم من خیلی خوشبینانه حرف زده ام و در نگرش و تعبیراتم زیاده روی کردم ولی با همین شناخت کوتاه اعتقاد دارم شما به خاطر شبوه ی مهربان و خواهرانه تان در نزد پروردگار بیشتر از من قرار دارید و هم چنان نیز خواهید بود در پایان به امید خداوند بزرگ آرزو میکنم همیشه به خیر و برکت بمانید
موفق و خندان باشید🌹🌹🌹
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
(متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
ارسال پیام خصوصی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
تا اطلاع ثانوی از هر گونه تایید نوشته های شما در سایت ادبی شعرناب معذوریم.
موفق باشید