شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
به صراحت نتوان گفت که فردایی هست
در کمین گرگ اجل ، غارت و یغمایی هست
بر سرِ آن شده ام پشت کنم دنیا را
گر چه در دل هوس و سینه تمنایی هست
گل ابریشمی ام باز بگو بلبل را
گذران است بهار و شب یلدایی هست
دل بریدم ز گلستان و روان سوی مزار
بس جوان در دل خاک، آه و دریغایی هست
قبری از کودک و مادر ، به سرش گلدانی
حجله ای از پسر خوش قد و بالایی هست
نقشی از خواجه و تاجر ، ملک و درباری
پیش رو مرد فقیر و تک و تنهایی هست
گر خوری حق یتیمان ، ببری بیت المال
عاقبت قبر و کفن ، قاری و حلوایی هست
یوسف از ترس خدا، بَرده و زندانی شد
بر حذر باش که در قصر زلیخایی هست
پول خود را بده در راه فقیر و مسکین
گر چه هند و پکن و تور اروپایی هست
گر چه در خرمن دل خوشه ی گندم بسیار
لیک این مزرعه را خالق یکتایی هست
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد چشم حتما ، ممنون از تذکر تان ، شما همواره به بنده لطف داشتید. یکی می گفت خوشبختی اینه که آدم دوستای خوب داشته باشه و شما از اون دسته آدمها هستید. موفق باشید . | |
|
درود برشما متشکرم ، سلامت باشید | |
|
درود استاد سپاس از بذل توجه تان | |
|
درود بر شما سپاسگزارم. موید باشید | |
|
خوش آمدید. درود بر شما . سپاسگزارم | |
|
درود. بر شما، توضیحات تان کاملا منطقی و صحیح است . متاسفانه هر چه از احکام و واجبات دینی دور شویم. مشکلات بیشتر می شود | |
|
سپاسگزار الطاف شما ادیب گرامی هستم شعر زیبائی سرودید و متفکرانه از سعه صدر شما سپاسگزارم موید باشید و سلامت 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 | |
|
درود بر شما خوش آمدید. سپاسگزارم | |
|
درود استاد، ممنون از حضورتان . موفق باشید | |
|
درود برشما سپاسگزارم | |
|
خوش آمدید سپاس | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.