صبح است و هوای باده؛ تقدیم تو باد
این خانه ی رو به جاده؛تقدیم تو باد
بگذار برایت بنویسم با عشق:
یک صبح بخیر ساده؛ تقدیم تو باد
کو آینه ! تصویر من دیوانه
کو بغض گلوگیر من دیوانه
دارد به جنون می کشد امشب کارم
کو حلقه ی زنجیر من دیوانه
ای کاش ؛ دوباره چشمِ من نیل شود
دریای بزرگِ گریه ؛ تشکیل شود
ای کاش به خاطرِ خدا هم که شده
این جمعه؛ به نام گریه؛ تعطیل شود
امشب غزلی از دهنت، گل کرده
بوی خوشی از پیرهنت،گل کرده
ای کاش به آرزوی سبزش برسد
چشمی که برای دیدنت،گل کرده
ای آنکه ،دلت شهید تنهایی بود!
عین غزل جدید تنهایی بود
از یاد نمی برم خیالت را که
عرفان ابوسعید تنهایی بود
هر وقت که شد نیستی ام، هست،بزن!
این باده و این پیاله را، مست بزن
می خواهم ازاین فاصله،عاشق بشوم
ای عشق، بیا برای من دست بزن!
این داغ؛ چه داغیست که داغ افتاده
امشب مگر آتشی به باغ افتاده!
ای روز خدا ! بیا به دادش برسیم
از دست شب انگار؛ چراغ افتاده
تو خوش قد و خوش قیافه و شیکی ؛ نه!
تو حامل مشعل المپیکی ؛ نه!
طبق نظر کارشناس بوسه
تو باعث این همه ترافیکی؛ نه!
ای عشق؛ نگو که کوره راهی باشد
عشق من و تو؛ قدر نگاهی باشد
ای عشق؛ تو را قسم به بیداری نور
مگذار، دراین خانه؛ سیاهی باشد
محمدحسین حیدری زرنه
بسیار زیبا و دلنشین بودند