دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر مرجان جلال موسوی
آخرین اشعار ناب مرجان جلال موسوی
|
ای پاره ی تنِ من
چگونه مرگت را ،به سوگ بنشینم ؟
ای ،جاری در رگ های من
تو خونی چون سپید رود
جاری در نفس های خاطرم
زاینده همچون رودی در
بدنم
چگونه پیر شدی؟
در نمک زارِ این عصرِ نفرینِ شده
تورا باید شهرِ بی آب بخوانم
افسوس
که چشمِ من مانند دریاچه ات خشکیده
تو ای بزرگ ترین
شهرِ حماسه یِ من، با جنگی تن به تن
در جنگل های ترس با کاروانِ مرگ
چگونه ،سرت را در سرما تحفه می برند ؟
ای سردارِ من
نام کدامین را فریاد کنم !؟
در کدام جبهه باید گریست
که فرزندت رابه اسیری می برند
در کدام جبهه
ملت ات را گردن می زنند
که نامت پاکترین بود
تو ای ایرانی
ای مصدق
تنها ترین
سوگند به نامت
تو بگو
حال
به کدامین عزا باید ،بگریم ؟
مرجان
پ.ن : ارومیه = شهر آب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.