🍃به نام خدا🍃
سلام . بداههای تقدیم سیّدالشهداء
و یاران عزیزش کربلاییان (ع)
❤️❤️❤️❤️❤️
شَبآ میام هِیئَتِ تون
چِشام عجب بارونیه
بَساطِ عشق توو حَرَمِت
آقاجونم جوون جونیه
کربوبَلاتو دوست دارم
حال و هواتو دوست دارم
پیاده سَمتِ دیدنِت
میام صَفاتو دوست دارم
مِیدونِ مَشک و بابُ الرّاس
تلّ ِ زینبیّهت .. آقا ...
منتظرِ نگاهِتَن
دلهای تنگِ زائِرآ
چطور دلِش اومد آخه
با کفش رو سینهت بشینه ؟!
چطور دلش اومد تو رو
زیرِ سُمِ اسب ببینه؟!
چطور تونِست بی رحم باشه
عطرِ تو رو حِس نکنه
نفهمه با کی طرفه
سنگدلی رو بس نکنه ؟!
چطور تونست شَقی باشه
چطور تونست بخنده روت
آبِ خدا برا همهست ...
چطور تونِست ببنده روت؟!
چطورررر نمکدونو شکست
برات شمشیرو از رو بست
حُرمَتِ مهمون بودنو ...
گذاشت زیرِ پاهاش نشست
چطور دلش راضی شده
با نیزه هَمبازی شده
واسه عیش و نوش و هَوَس
کُشتار پردازی شده ...
چطور چطور چطور چطور
چطور این همه نادونی
برای دنیا که نموند
واسه هیشکی بهآسونی ؟
چطور سرِ تو رو بُرید
بیجون بودی مگه ندید؟
بعدِش توو تَشت گذاشتِش آه
رقیّه به باباش رسید...
چطور آتیش به خیمه زد
چشمزخم شد و به چشمه زد
بهشتو از خودش گرفت
جهنّم شد و هیمه زد
قرآن و قَلبمو سوزوند
انسانیّت باهاش نموند
چشمای نازِ اصغرو
ندید سهشعبه تیر پَروند
چطور رباب دَووم آوُرد
گهواره خالی شده بود...
آسمونو جنون گرفت
حالی به حالی شده بود
چطور تونست مَرد نباشه
نامَردیو ازبَر بودِش
چشای ناپاکش ای وای
سَمتِ حلقِ اصغر بودِش ....
چِطور تونِست چطور تونست
داغِ دِلو تازه کنه
قرن به قرن تا قییومَت
غم رو پُرآوازه کنه
چطور چادرِ زینبو
کشید از سَرِ بیبی جون
مَگه شَرَف نداشتِش هیچ
ذاتِ بی غیرتِ اون ؟!
چطور عموعبّاسو وای
از نگاهِ سکینه چید
عینِ شاخههای درخت
هر دوتا دستاشو بُرید ...
خوب تونستن شَنیع باشَن
جسورَن و بی وِجدونَن
خوردخورد و مُثلهپِیکر هِی ...
قاسم و اکبر جَوونَن
چطور چطور نفهمیدن؟
خودشونو به خواب زدن
نیزه و تیر و شمشیرآ
به فَرقِ نور و آب زدن
چطور خجالت نکشید
حَرمَله با سَعد و یَزید
اسمِ نَحسشون مَرد که نیست
قلبِ تاریخ از هم دَرید ...... .
🍃سالروز تاسوعا و عاشورایحسینی(ع) تسلیت🍃