ردِ پاهایِ گل آلودِ سلام ِابان ،چه خبر از باران؟
گیجِ تزریق به رگهایِ هوایِ زندان چه خبر از پایان؟
بیگِ ناخوانده یِ پر بنگِ زمانِ حالا ،نعشه گان دنیا
کردگان غلطی بازبه نام شیطان چه خبر از انسان؟
خط قرمز شدهِ از هیس نگاه سارا، اشتباه دارا،
کاتبان روش معرکه های پالان ،چه خبر از شعبان ؟
کورتاژِ نفرِ بعد ِصدا در اینجا ،خفتگانِ زیبا،
انقراضی که شده حاصل جمع کتمان ،چه خبر ازوجدان؟
مرز های دل خونین تمام آرش ،لحظه های آتش،
اختیاری که در این جبر ندارد درمان، چه خبر از امکان؟
کفر باران شده ی قامت سرو خاتون ،سجده های طاعون،
قصه پرداز سخن گوی به جای قرآن ، چه خبر از ایمان؟
خانه های نرسیده به کلاغ ِقصه، حلق های بسته،
رفت از خاطرمان دغدغه های دوران. چه خبر از الآن؟
.......
..........
.............شاهرخ.
پی نوشت.
خدا نیاورد روزی که
مهم تر باشد
زیبایی از زن و مردی باشد به دستهای بزن.
بنگ بزرگتر شود از بیگش و شعر کم اهمیت تر از تیکش
حاکم بیشتر از (دل) ،(خشت) حکم کند و ما بیشتر از عمر گل را لگد.
☘صَلّیاللهُعَلیاَباعَبداللهالحُسَینومُحبّانه اَجمَعین☘
سلام بر همگی
مدّت های مَدید بود که در دورانِ معاصر دیگر از هنرِ اصالت اندیشِ حاجبنگاری و شعر محجوب در آوردن نوع خاصی از قوافی و ردیف ؛ هیچ خبری نبود که بالاخره امروز در شعر زیبای شما دیده می شود.
ردیف کلاً دارای خصوصیات زیر است :
۱- بعد از قافیه ، عیناً تکرار می شود.
۲- ردیف باید کلمهای مستقل و دارای معنی باشد.
یعنی از حروف و وَندهای مشتقی نباشد مانند:
باوفاتر آشناتر / که تر ردیف محسوب نیست.
۳- آوردن ردیف اختیاری است و می توان نیاورد .
۴- اگر ردیف در. دو معنای متفاوت :
یعنی به شکل (جناس تام) آورده شود ؛ در این صورت قافیه محسوب است .
آتش است این بانگِ نای و نیست باد
هر که این آتش ندارد نیست باد (نابود بادآ)
نیست باد : باد وجود ندارد.
نیست باد: نابود بادآ - جمله متعرضه دعایی
( قافیه اند به عنوان جناس تام )
گُلاب است گویی ز جویَش روان
همی شاد گردد ز بویَش روان
روان اولی :جاری / روان دومی : روحوجان = جناس تام
نیست آبِ حیات جز دانش
نیست بابِ نجات جز دانش
حاجب قافیه اول قافیه دوم ردیف
۵- وقتی ردیف پیش از قافیه بیاید؛ به آن حاجِب میگویند.
۶- اگر بیتی دارای دو قافیه باشد به آن ذوقافیتین (صاحب دو قافیه ) میگویند.
جوانی سر از رایِ مادر بتافت (روبرگرداند . نافرمانی کرد)
دل دردمندش به آذر بتافت ( سوخت)
بتافت: سرپیچی کرد بتافت: سوزاند (جناس تام)
ذوقافیتین (دارای دوقافیه)
۷- ردیف می تواند بیش ازیک کلمه هم باشد.
چشمههای خروشان ( تورا می شناسند) = ردیف
موجهای پریشان تو را می شناسند
- و اما حاجب که در لغت به معنی : ( مانع و سربند ) است و در اصطلاح علم عروض و قافیه ، کلمهای است که قبل از قافیه بدون تفاوتِ معنایی تکرار شود ؛ مانند «سلطان» در این بیت:
سلطان ملک است و در دل سلطان نور
هر روز به روی او کند سلطان سور
هرگز نرود بر او و بر سلطان زور
چشمِ بد خلق از او و از سلطان دور
(مسعود سعد سلمان)
- و اگر حاجب بین دو قافیه بیاید ؛ لطفِ آن بیشتر است. مانند شعر کنونی استاد شفیعی و
مانند «داری» در این دو بیت:
ای شاهِ زمین ، بر آسمان داری تخت
سُست است عدو تا تو کمان داری سخت
حمله سبک آری و گران داری رخت
پیری تو به تدبیر و جوان داری بخت
( شعر از : امیر معزّی )
(آسمان و کمان) قوافی اول / داری = حاجب / (تخت و سخت ) قوافی دوم .
و شعری را که حاجب داشته باشد؛ شعر محجوب گویند.
در شعر شما استاد ( چه خبر از ) حاجب است.
سلامت و دلشاد باشید
گفتگو درباب محتوای ارزشمند دلگویه تان را به اندیشمندان سایت می سپارم . فقط این که اصطلاحاتِ پاسوری در شعر جالب است ای کاش وَرَق را هم میاوردید تکمیل می شد .
بااجازه تیک نقد میزنم .
درپناه حق