هیچ وقت در طلب یک وقاحت
ازغم وحشت خود مرا درتنگنای گناه قرار مده
گاهی به ندرت دستور شکنی بر حجم این گناه خواهم کرد
مرا دلاویز خاطر خاکستری خود مکن
گاهی آتش حلقه در گزند خود
نفس بریده می گریزد
گاهی ملول تر به هم ریخته و گسسته
بیم احساس سوال ناگشودنی فکر باکره تو خواهد شد
ناخودآگاه مرا از تاثیرخود دراین آتش رها مکن
مرا منکر لبخند زیر عینک نگاه خود
شبیه سیلی محکم بر گونه کودک من
گاهی سراغ توجه مرا به خود جلب خواهد کرد
برانداز تعارف نیستم
گاهی تمثال چراغی هرگز شبیه شب نخواهد بود
گاهی تمثال آتش ،پیوند خیال را حلق آویز خواهد کرد
آرام بنشین به هر شیوه ای که دوست داری
هم عقیده شیوه تو بگذار طبق معمول
کسی سراسر شب را آتش بزند
بگذار طبق غیر معمول بی مقدمه ،نیمه شب
شب راعقیم در طول این آتش کنم
جنون چهره آتش ،صداقت دیوانه رارو خواهد کرد
بی هیچ تنپوشی ناقص عقل این آتش می شوم
سرگردان وقاحت گناه را
دوباره درنقص خود در آتش خواهم سوزاند
هرچند در این شیوه تو نباشد
........٫.........⋅.............
با احترام آوا صیاد
زیبا، سرشار از احساس👏👏🌺🌺