ازفرطِ خطاهایت
اگه درمدت چند ساله ی این ریاستت ،
فقط خوابیده بودی که دیگه اینجوری نمیشد
اگه حتی کنارساحلی روی صندلیِ راحتی ،
لم داده بودی که ، اوضاع اینجوری نمیشد
اینهمه گرونی و بلبشویی و،
اینهمه یکریزِ پولشویی و،
اثباتِ گفته های کتابِ بیشعوری ،
همه آثارِخطاهای شماهاست برادر
اصلاً هیچ کاری نکن
اگراین کار را کرده بودی ،
که اوضاع ، دیگه اینجوری نمیشد
حالا هم گرچه دیرشده ، ولی ،
هروقت ماهی را ز آب بگیری ،
بعد ازچند دقیقه مُرده
اگه می فهمیدی اینرا ،
حال و روزما که اینجوری نمیشد
اگه ازشعله های خشمت
اگه ازشعله های عقده های چشمت
که تو را همچون سماور کرده سوزان ،
دست برداری ، دگر،
سردی باعثِ سوزشِ نشیمنگاهِ این ،
قومِ همچون قوری نمیشد
دیگه ازفرطِ گناههای تو چشمها، باباقوری نمیشد
دیگه اختیارهرکس مبدل ، به مجبوری نمیشد
دگرهرکس، راهیِ راههای مهجوری نمیشد
دیگه اون شهروندِ مطیع قانون ،
خونه زندگی اش را حراج نمیکرد و،
راهیِ منچوری نمیشد
دگرهیچکس غمین ،
همچو کالاهای مرجوعی نمیشد
اوضاع هرچه میشد ، به این بدجوری نمیشد
هرکس حتی بدنی سالم، وارد ،
به بستر رنجوری نمیشد
اوضاع هرچه میشد ازاینحال که درآنیم ،
بی شک بهتر بود و اونجوری و اینجوری نمیشد
بهمن بیدقی 1402/4/13
اجتماعی زیبا و بجا بود