از مدینه کاروانی میرود
قافله سالار آن عشق است ونور
میرود با عاشقانی جان به کف
کاروان منزل به منزل در عبور
میرود شاهی که شور است و کمال
نو نهالان گرد او پروانه وار
کاروان با شاه عطشان و غریب
می رود با او دلم دیوانه وار
نیمه شب از شهر زهرا قافله
می رود تا حج اکبر تا منا
شاه والا با حریم قدسیان
می رود تا وعده گاه نینوا
مثل موسی آیه می خواند حسین
روبرویش دشنه های دشمنان
می رود احرام خون بندد به نی
می رود تا خنجر شمر و سنان
کعبه می گوید بیا ای شاه عشق
تا شرف یابد حریم عرشیان
می رود قرآن ناطق تا حرم
پر شود از ناله های فرشیان
از مدینه می برد با خود حسین
کاروانی سر به سر دلبسته ها
اکبر و عباس، میر با وقار
می رود با دسته ای گلدسته ها
بیعتی دارد حسین در عرش حق
کوفیانی بی خبر خون خدا
تشنه لب مظلوم و تنها و غریب
میشود از پیکرش راسش جدا
از مدینه عاشقانی با وفا
میروند همراه او با اشتیاق
خواهری با ناله میگوید حسین
می کشد آخر مرا درد فراق
...
یا حسین مظلوم(ع)
...
مهدی بدری(دلسوز)
درودبرشماجناب بدری عزیز
بسیارزیباست
ماجورباشید درپناه شهیدکربلا