سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        نیلوفر مرداب

        شعری از

        افسانه احمدی ( پونه )

        از دفتر آرامش درون نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۳۱ خرداد ۱۴۰۲ ۲۱:۳۸ شماره ثبت ۱۲۱۳۱۸
          بازدید : ۱۳۹   |    نظرات : ۱۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر افسانه احمدی ( پونه )

        بستر مرداب من یک شاخه نیلوفر نداشت 
        روزگار تلخ من را  ، هیچ کس بـاور نداشت
        متن تنهـاییِ من  ، از بی کسی ها پُر شده
        غم فراوان ، شادی اما ، زنگ یادآور نداشت
        زخم هایی را که از دست عزیزان خورده ام
        رنگ و بویش را گل خونین دل احمر نداشت
        روز من تاریک و چشمم روشنی ها را ندید
        آسمان بخت من هم ماه یا اختر نداشت
        آنقدر گریانم از بی رحمیِ چرخ  و  فلک
        مثل طفلی که پناه امن یک مادر نداشت
        وسعت دریای قلبم ، بی شمار است از صدف 
        آن صدف های شکسته دانه ای گوهر نداشت
        زندگی شد چرخش بیهوده ای در حول من
        دور خود چرخیدم اما مبدا و محور نداشت
        در خیالاتم دلم را ، خوش به یاری می کنم
        تا شود همدم ولی دل یار غم پرور نداشت
        می شود آرامِ جان ، جانم برایش می رود
        دلبری را که خبر از حال این مضطر نداشت
        بارها در خاطراتش ، غرق رویا می شوم 
        غیبتش دار مکافاتی  شد و آخر نداشت
        هر چه بود از خون دل ، بر دفترم جاری شده
        چون قلم در نای خود یک قطره هم جوهر نداشت
        افسانه_احمدی_پونه
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        نیلوفر تیر
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۰۵
        بسیار زیبا بود خندانک خندانک درود به قلمتان بسیار زیبا قلم زدید خندانک
        افسانه احمدی ( پونه )
        افسانه احمدی ( پونه )
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۲۹
        درود و مهر گل نیلوفرزیبا
        سپاس ازحضورتان نگاهتان زیباست
        ❤❤❤❤❤❤❤
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۱۰:۲۵
        سلام قلمتان پر جوهر و شادی سرا باد
        افسانه احمدی ( پونه )
        افسانه احمدی ( پونه )
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۳۰
        درود و ادب جناب آزاد بزرگوار
        شادی مهمان همیشگی قلبتان
        سپاسگزارم به مهر خواندید
        🌻🌻🌻🌻
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۱۷
        درود بر بانوی عزیز خندانک
        زیبا بود خندانک
        موفق باشید خندانک
        افسانه احمدی ( پونه )
        افسانه احمدی ( پونه )
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۳۱
        درود و عزیزید گل نرگسم
        سداسگزارم از حضور زیباتون
        ❤❤💝❤
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۱۴:۲۳
        درودبرشما زیبابود بانو 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        افسانه احمدی ( پونه )
        افسانه احمدی ( پونه )
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۳۲
        درود و ادب جناب کاظمی نیک
        سپاسگزارم زیبا نگاه شماست
        🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻🌻
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۱۸:۴۰
        درودبرشما

        زیبابود خندانک خندانک
        افسانه احمدی ( پونه )
        افسانه احمدی ( پونه )
        پنجشنبه ۱ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۳۳
        عرض ادب و احترام بزرگوار
        سپاسگزارم🌻🌻🌻🌻🌻🌻
        ارسال پاسخ
        محسن ابراهیمی اصل (غریب)
        جمعه ۲ تير ۱۴۰۲ ۰۹:۱۵
        درود بر شما خندانک
        احسنت👏👏👏عالی بود خندانک خندانک
        چقدر مسلط 👌🌺🌺
        علی نصرالهی ( مجنون)
        چهارشنبه ۷ تير ۱۴۰۲ ۲۰:۲۸
        دیگر نمی‌خواهم غم از من ،جان بگیرد
        شاید که این دنیا سر و سامان بگیرد

        این سرنوشت ماتم آلودِ ، شبی عشق
        باید همینجا ، نقطه ی‌ پایان بگیرد .

        بیداریِ شبها دمار از من در آورد
        می خواهم این زخم کهن درمان بگیرد

        از ساحل آرامشم چیزی نمانده
        باید که آرام حضرت طوفان بگیرد

        رخش کج اندیش خیال فتنه انگیز
        وقتش رسیده از خودم فرمان بگیرد

        در سرزمین خشک و ویران تن من
        باید که روح زندگی جریان بگیرد

        علی مجنون
        علی نظری سرمازه
        چهارشنبه ۷ تير ۱۴۰۲ ۲۱:۰۰
        چون قلم در نای خود یک قطره هم جوهر نداشت
        زیباست
        خندانک خندانک خندانک
        بیکران درود
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3