در شهادت امام صادق علیه السلام
خریده جان جهان علم بی شمارش را
بهای دانش و گنجینه ی عیارش را
هرآنکه همدم دانشوران دوران شد
شنیده قصه شیرین روزگارش را
چشیده شهد حلاوت کسیکه میداند
نشان عطر گل و باغ لاله زارش را
دلیکه آیه صدق و صفا و زیبائیست
به سر نهاده اگر دولت قرارش را-
کنار جعفر صادق نشسته عمری را
کسی که دیده تب و تاب انتظارش را
شرنگ جام بلای دوانقی ای وای...
تکیده برگ و بر قامت نزارش را
میان مصرع "یا عُدَّتی..." به لب دارد
برای حضرت حق درد بی شمارش را
بقیع و اینهمه غربت؟! خدای خوبیها!
بهانه کرده ام امشب سر مزارش را
♤♤♤
💠💠💠
خودرو شاسی
در محضر وجدان سخن از آتیه گفتند
تعلیم چه گویم؟ کمی از تزکیه گفتند
هی نام حسن برده و هی صحبت اکبر
از مادر صغری و هم از عالیه گفتند
از شوکت ایمان که پی لقمه نان رفت
از آتش و فردوس و سر غاشیه گفتند
بودارتر از خودرو شاسی ته مجلس
از عطسه ی وارونه بی انفیه گفتند
دارو و دوا جای خودش داشته اما
از معضل دود و دم هر نقلیه گفتند
از سرفه میانِ قفس تنگیِ سینه
فحوای سخن از نفس و تهویه گفتند
انگار کسی در پی احقاق حقی نیست
از حوزه اسلام و هم از علمیه گفتند
در حکمت خوب و بد هر عالم و ادم
از کار قضا و قدر و ناصیه گفتند
چندی پی جراحی سرمایه و بازار
در شیوه درمان شدن از تنقیه گفتند
هر لایحه ای که نظر صلح و صفا داشت
در کارگروهی فقط اصلاحیه گفتند
گفتم که فلانی همه اش آن ور آب است؟!
خندید که : ایشان هم از اجلاسیه گفتند!”
در باب گرانی خبری نیست ولیکن
از چادر و از مقنعه و پوشیه گفتند
گفتم که مگر شاغل این حیطه نبودید؟
گفتا که به ما هم خبر از تسویه گفتند
گفتم که چه سان میرسدت خرج مخارج؟
دستی به اشاره کمی از کلیه گفتند
♤♤♤
درودبرشما جناب معصومی عزیز
بسیارزیبابود
ماجورباشید بزرگوار