نخستین سه گلشن این جانب در سال 1402:
(بخش آغازگر:)
مثل پرستوها که ساکن در عبور ند
مثل قناری ها که سرشار از سرور ند
مانند سیمرغان که فانی در حضور ند
همچون شفق _ دل ها که نزدیک اند و دورند
(بخش پیکره یا بدنه:)
با دلنشینان باز می خوانیم از آب
از نور، از عطر نسیم، از شوق مهتاب
از شور شیرین درخشش در شب عشق
از اشتیاق شاهد شیدای شاداب
ما با شتاب موج بی تاب، آشناییم
ما با قرار پرشکیب و نرم تالاب
در چهره ی گل، شعرها افشانده چشمش
آشفته زلف و دلکش و عاشق کش و ناب
دیوانه ای می گفت ای مردم! خدا نیست
پر می شد از تلخند حیرت، باغ بی تاب
دارد شهابی عکس می اندازد از عشق
شادا که می افتیم مست و شاد و سیراب
سوسو زنان از سوی سینا می رسد صبح
بر سینه ی موساییِ اصحاب اسباب
(پایانبخش:)
دیگر دلم با درد و ماتم، آشنا نیست
از دلگشای دلربا، دیگر جدا نیست
دیگر برای شادیِ دل، انتها نیست
این جا، صفای بی کران، این جا، خدا هست.
11 فروردین 1402 بابل
(سه گلشن: قالبی دارای سه بخش آغازگر، پیکره و پایانبخش؛
سه گلشن، گاهی شکلی گسترش یافته از غزل است و گاهی بسیار بیش تر دگرگون می شود و به شعر نو می گراید و در کل، حالتی در میانه ی شعر سنتی و نو دارد.)
دلنشین و زیبا بودند