سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        زمزمه نامعلوم

        شعری از

        محمدرضا آزادبخت

        از دفتر بانو با من از دل نوشت نوع شعر دلنوشته

        ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۰۰:۳۱ شماره ثبت ۱۱۸۴۰۴
          بازدید : ۵۹۱   |    نظرات : ۲۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        رنگ پریده لرزان، دوباره مرا در وصف نگنجان.سراپا درچشم یک شکستگی دوباره حواسم را پریشان مکن.
        همان لحظه درسرصدای یک پیرمردبه گوشه کتم چنگ مزن،گاهی یک خروش مرا مخفی خواهد کردبا خیزی که تو دراتاق خود کز میکنی.تمام عیار گرفتاری مرادرانتظار یک زمان کوتاه، در پای آدمها دیگر میار.
        هراس دارم اکنون وقتی در نفست مغرور ،دختری در شبهه خود گریه میکند
        چند لحظه ساده معمولی،نیک؟سرشت ومهربان، پیش روی یک پیشنهاد دوباره سوگواری مکن.میدانم چند افسونگر حالت چشمانت را از باور دور کرده اند.میدانم پیرمرد در جدال با یک صدا دوباره وسوسه درشتاب را غیر منتظره خواهد کرد.متصور شو بدون یک حرف،بدون رد و بدل یک تردید در آستانه شروع مخفیانه. خصمانه از جای خود بلند شو وبرای چند بار اوضاع پیشا نی خود را لای پارچه کثیف خود پنهان کن. خیال کن در این خصمانه بودن ،من ترسی دارم.هرگز چنین از سرترس رنگ پریده ولرزان در صدای پیرمرد پریشان نخواهم شد.جایی که برسر کلاهش افکاری  نخواهد داشت
        بکذار در یک وانمود،صبح از قصد من آگاه باشد
        بگذار کس دیگر، عجیب در تفسیر خود مرا در بر گیرد.اینجا همه چیز مجاز است.جایی برای تکذیب نیست.کز کرده در اتاق خود سپید دم
        کسی در رویای خود، ترحم انگیز  جای غرور درگوشت زمزمه میکرد.
        زمزمه نامعلوم ... درشگفت یک بودن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3