سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        هوشیاری

        شعری از

        علیرضا محمودی

        از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۲ اسفند ۱۴۰۱ ۲۰:۵۴ شماره ثبت ۱۱۸۳۳۹
          بازدید : ۱۵۶   |    نظرات : ۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محمودی

         
        پادشاهی بود با بازی رفیق
        از برای یکدگر یاری شفیق
        بود سلطان عشق گردش هم شکار
        از برای هر دو بر اسبش سوار
        تاکه مرغی دیده می شد در هوا
        باز او را می نشاندی بی خطا
        تا که روزی آن ملک با باز خویش
        کرد آهنگ شکار گاو و میش
        آهویی از پیش چشم او گذشت
        شاد سلطان از پیِ آهو گذشت
        دور شد سلطان و آهو دورتر
        همرهان از چشمِ او مهجورتر
        از پیِ او همرهان می تاختند
        لیک در سرعت بدو می باختند
        تشنگی بر حالِ سلطان چیره گشت
        پیش چشمش کوه و جنگل تیره گشت
        مرکبِ خود را به هر سویی بتاخت
        دشت و صحرا را تو گویی می شناخت
        عاقبت بر دامنِ کوهی رسید
        از فرازِ کوه ، آبی می چکید
        جامی از ترکش برون آورد شاه
        پس گرفت آن را به زیرِ آبراه
        قطره قطره می چکید از کوه ،آب
        تا که شد لبریز جام از آن شراب
        خواست تا نوشد ز آن آبِ زلال
        بازِ پرّان ریخت آن آبِ حلال
        خاطرش از این عمل آزرده گشت
        لیک از تقصیرِ بازِ خود گذشت
        بار دیگر جام را پر آب کرد
        برد بر لب، مرغش آن پرتاب کرد
        خشم و بی آبی ملک را چیره گشت
        باز کُشت وخون او جاری به دشت
        تا رسید از ره یکی یارانِ شاه
        باز را افتاده دید و جان تباه
        خواست تا سیراب دارد شاه را
        پس بشُست آن جامِ سر کوتاه را
        شاه میلِ آبِ جاری کرده بود
        تشنگی تاب و توانش برده بود
        گفت همره را ، برو بالای کوه
        از فزونِ خستگی جانش ستوه
        رفت بالا چشمه ی آبی بدید
        مرده در آن اژدهایی بس پلید
        تفّ او از نور زهرآلود گشت
        هر که خورد آن آب دیگر برنگشت
        همرهِ شاه آن چه را دید عرضه کرد
        پادشه نالید از اندوه و درد
        من پشیمان گشتم از کردارِ خویش
        آهِ این افسوس دل را کرده ریش
        گر چه این آه و فغان سودی نکرد
        لیک زان پس شاه خشنودی نکرد
         
         
        برگرفته از داستانی با همین عنوان از کتاب درسی فارسی پایه ششم ابتدایی
        ۳
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۹:۴۸
        آموزنده و زیبا بود خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۵
        درود استاد متشکرم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۲۳:۵۷
        خندانک
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۵
        سپاس . استاد خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        سه شنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۱ ۱۳:۰۴
        دوردبرشما زیبابود ⚘️⚘️⚘️⚘️⚘️
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۵
        درود بر شما. سپاس خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علی شاهی تخلص(محزون)
        چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۴۰۱ ۱۸:۰۶
        سلام
        چراغ عاقل کند کاری که ....
        درود بر شما
        علیرضا محمودی
        علیرضا محمودی
        پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴۰۱ ۱۷:۱۶
        درود و سپاس خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0