درپیشگاهت بی هیچ ابهامی عاشقانه گریه خواهم کرد
وقتی که نوبت دیدارمان میرسد
حتمٱ در یادداشت خود حیرت مرا ثبت کن
لحظه ای به آرامی زیر لب،درخیال خود
شبیه یک صلیب مرا نقش بده
آیا از تلاطم یک دریا چیزی از موجها نصیب تو خواهد شد؟
میدانم در فراسوی یک انگشت اشاره مرا قرار نمیدهی
میدانم یک باور جدی تراز یک شوخی دراندیشه خود از خنده ایستاد
میدانم احساس دریادداشت تو تباه خواهد شد
میدانم تهی دست تر ازیک شرمنده
باز در رویای خودپنهان خواهم شد
میدانم چیزی از یک موج نصیب آرامش دریا نمیشود
گاهی یک قایق بدتر از قلب من در موج تو فرو خواهد رفت
شگفت وعجیب با قاطع پیش من سخن مگو
عاقبت یک حرف از این نجوا ها دراحساس خود فرو خواهد رفت
در شتاب من آیا انگشت اشاره اعتراضی خواهد کرد؟
اندک اندک در یک صدای بلند دوباره تکرار شو
دوباره درحفظ ظاهر مثل میثاق یک صلیب
دیدار آخرین غرورم باش
آیا برای حیرت افتاده بر روی زمین قلمی احساس خواهد گرفت؟
آیا یک یادداشت کوتاه چیزی به افکار تو اضافه خواهد کرد؟
شیفته در یک رویا دوباره مرا پیدا کن
درآرزوی من یک معرکه باش ،هنگام یک تسخیر
آیا به سوال من دریک رویا در پیشگاهت رازی را به گردن خواهی گرفت؟
بالاتر ازهمه بگذار یک آرزو همیشه خندان باشد
بگذار یک آرزو در پی نوشت یک یادداشت
سرخط اول یک ماجرا باشد
شبیه سوال یک کودک مرا در روح خود تشریح کن
مرا به ملاطفت ویک شادمانی مگذار احساسم خطا رود
مگذار دست به دست یک اندبشه
گاهی دریک غیظ فراموش شوم
آیا این گونه سخت دوست داشتن
خطی به یادداشتت اضافه خواهد کرد؟
خطی به یک یادداشت
خطی به یک سرنوشت
خطی به یک آرزو
خطی به یک رویا
تا آخر این خط و حیرت یک دیدار
باتشکر فراوان محمدرضاآزادبخت
انصافا این یکی هم زیبا بود
چه مفهوم زیبایی هم داشت..
شاد و سلامت باشید