يکشنبه ۲۷ آبان
|
دفاتر شعر الناز حاجیان (مهربانی)
آخرین اشعار ناب الناز حاجیان (مهربانی)
|
کاش میشدیکبارِدیگربه جهانِ روشنِ کودکیم برگردم
وهم صحبتِ خیابانِ خالی ازعابروخط خوردگی هایِ عابرِپیاده شوم....
کاش میشددوباره ودوباره بربادبادکِ خیالیم بنشینم وپروازکنم تامقصدِبازی هایم....
کاش میشددوباره درجهانِ کودکیم مادری میشدم خیالی وکودکانِ زیادی رادرآغوشم جای میدادم....
کاش درهمان کفش هایِ بزرگِ پدربزرگم جامیماندندپاهایم
وقفل میشدبه زمین گام هایم
نه دردی راحس میکردم ونه زخمی که برجانم نقش ببنددخودرا
کاش هنوزمثلِ کودکی هایم نَفهم بودم همانطورکه دبیرِبیسوادم بارقصِ خطکشش بررویِ ظرافتِ انگشتانم نفهمیم رابارهاگفت وگفت تامن املاواربنویسم وعبرت بگیرم
کاش میشددوباره گیسوانم رادرهوایِ بارانی جای بگذارم بربوسه هایِ باد ودرآغوش بکشم بوسه هایِ بارانی که عجول بودند،برایِ عشقبازی بازمین
ای کاش میشد درقایم باشکِ کودکی هایم هنوزپُشتِ حصارِزندگیِ خیالیم قایم بودم وهیچ کس توانِ پیداکردنم رانداشت جزآغوشِ خیالیِ خدایم
ای کاش درهمان کودکی هایم با پایِ برهنه درچمن زارِ باغِ کوچکِ بی بی جان میرقصیدم وآوازسَرمیدادم ازدل وجان تادرهیچ کجادیگرصدایم خفه نمیشد....
کاش برگردم به همان دورانِ خالی ازآرزوهایِ بزرگ
لبخندمیزدم وباجان ودل به پیشوازِعیدمیرفتم
لباس هایِ نوورنگی رنگی تن میکردم وبه عیادتِ خود میرفتم دربسترِزندگیِ خیالی
کاش دوباره بی بی جانم بیایدوبردرِزندگی بکوبدودررابه رویش بازکنم وبگویددوباره آمدم تاباهم روزگارراسفیدکنیم ونقشِ لبخندبرلبانش طرح زنیم
وگیسوانش راببافیم واورابه چایِ لب سوزدعوت کنیم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.