چهارشنبه ۵ دی
شب آخر شعری از شیوا شاکری
از دفتر شعرناب نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ جمعه ۲ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۵۹ شماره ثبت ۱۱۵۹۸۴
بازدید : ۱۷۸ | نظرات : ۱۲
|
آخرین اشعار ناب شیوا شاکری
|
امشبم روی مبل خوابیدی زیر سقف اتاق مدفونم باز تا صبح بالشم خیسه باز مثل همیشه داغونم وقتی که اومدم تو این خونه صورتم زیر تور میخندید جای من گوشی و نگاه کردی خط چشمم رو صورتم غلطید درد عکسی که بیشتر ازمن بود واسه یک عمر ریخت تو جونم کاش میگفتی چی تو اون عکسه که باید باشم و نمی تونم کل دنیای تو گذشته ت بود که توی چند تا عکس جا می شد عکسایی که هنوز پیشت بود خطبه عقدمون که جاری شد تو نگفتی که چی ازم میخوای چون که اصلا منو نمی دیدی رنگ موهامو هی عوض کردم که شبیهش بشم نفهمیدی چند ساله اضافی ام اینجا دیگه از این عذاب خسته شدم تو بمون با یه مبل و تنهاییت من از این تختخواب خسته شدم امشبم روی مبل خوابیدی زیر سقف اتاق مدفونم باز تا صبح بالشم خیسه این شب آخره که میمونم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
باز تا صبح بالشم خیسه باز مثل همیشه داغونم
وقتی که اومدم تو این خونه صورتم زیر تور میخندید
جای من گوشی و نگاه کردی خط چشمم رو صورتم غلطید
درد عکسی که بیشتر ازمن بود واسه یک عمر ریخت تو جونم کاش میگفتی چی تو اون عکسه که باید باشم و نمی تونم
کل دنیای تو گذشته ت بود که توی چند تا عکس جا می شد عکسایی که هنوز پیشت بود خطبه عقدمون که جاری شد
تو نگفتی که چی ازم میخوای چون که اصلا منو نمی دیدی
رنگ موهامو هی عوض کردم که شبیهش بشم نفهمیدی
چند ساله اضافی ام اینجا دیگه از این عذاب خسته شدم
تو بمون با یه مبل و تنهاییت من از این تختخواب خسته شدم امشبم روی مبل خوابیدی زیر سقف اتاق مدفونم
باز تا صبح بالشم خیسه این شب آخره که میمونم