از دور دارد آنکه خیلی هوای ما را
با بندگان بی دین هم می کند مدارا
شکرش بگوبم از دل از عمق جان چرا؟چون
آزاد آفریده اکسیژن هوا را...
ور نه که مافیای نفع و نفاق و نقمت
در آوَرَد به آنی از بُن دمار ما را
با احتکار و تحریم تحریک می نماید
با ریش و پشم جعلی بحران بینوا را
این مافیای فاسد منصف نباشد اصلاً
وقتی چلونده خواهد اسکاج ریه ها را
باز ایستاده گانیم ای بی شرف حیا کن
تا بیش از این نبینیم اجحاف نا روا را
پیچانده اصل دین را با نسخه های باطل
از بس عوض نموده با ناخدا خدا را
ای حضرت ژن خوش ! بر پیروان حق کُش !
خیلی خوشی چشیدند اِعمال کن بلا را
تا رانت و اختلاس و رنگ و ربا بکام است
سرپوش بر دلت نِه تا نگسلی ریا را
حالا که مانده از شیر این گربه ی نحیف است
باید جهان بفهمد فریاد بی صدا را
رندی بخار ره را بخشید با سه سر قند
من بخشم از نداری الباقی کجا را؟
انجام جنگ خدعه فرجام ناپذیر است
جامی نمانده اصلاً برجام شیش پا را
ای که نجات بخشی بخشنده می درخشی
گاهی نجاتمان ده از چنگ قوم تارا...
...جی که جنون جهلش جانی تر از جنایت
افتد به جان عقل و اندیشه آشکارا
از چنگ آمِریکا هم چنگ او اروپا
آزاد کن خدایا حلقوم آسیا را
بگذشته رفته بر باد آینده از تب افتاد
ای قاصر مقصر دریاب حال ما را
من مانده ام چطوری یک اختلاس ساده؟!
در کمتر از سه سوتی قارون کند گدا را
حالا که دست تقدیر در چنگ مفسدان است
ای منجی عدالت تغییر ده قضا را
ای درد دست بردار از طنز داغدارم
حالا که گم نمودی سوراخی ی دعا را
خصم خدای عادل شد آنکه می پسندد
بر ملتی مسلمان تسلیم نابجا را
یارو «گرین کارتش» کاری تر از کرونا
از ما گرفته آسان ، آرامش و شفا را
تا زاده های تزویر افشرده های زهرند
باید بنوشد ایمان معجون مافیا را
در مورد (طنز داغدار) با هم صحبت می کنیم. اول از همه استاد گرانقدر به شعر کلاسیک علاقه وافر دارند اگر چه طنز گاهی درونمایه قرار می گیرد اما از دو منظر قابل اعتنا است اینکه شعر طنز استاد اجتماعی است و دوم اینکه در همین شعر طنز علاقه شدید استاد به شعر کلاسیک دیده می شود.
با مطالعه شعر طنز داغدار ناخودآگاه دلمان پر می کشد به سوی حافظ : ( دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را)
وزن شعر (مفعول فاعلاتن، مفعول فاعلاتن) مضارع مثمن اخرب که یک وزن دوری محسوب می شود و بنا به دوری بودنش می توان هجای پایانی میان مصرع را نیز مانند هجای پایان مصرع کشیده آورد و در هر صورت هجای بلند محسوب می شود. و به نظر می رسد به جز در دو مصرع (وقتی چلونده خواهد اسکاج ریه ها را) و (یارو گرین کارتش کاری تر از کرونا) سایر مصاریع اشکال وزنی ندارد. اما در این دو که در مصرع اول مجبوریم ریه ها را مشدد تلفظ کنیم در غیر این صورت وزن معیوب می شود و همچنین در مصرع بعدی نظر به واژه (گرین کارتش) ترجیحاً هر دو مصرع از نظر وزن بررسی و اصلاح گردد.
اما در خصوص قوافی، (را) ردیف شعر محسوب می شود. در واژه های مدارا ، تارا و آشکارا، (را) متعلق به خود واژه است و مشابهت حروف قافیه قبل از (را) را نیز داریم که موسیقایی قافیه را کامل می سازند.
قافیه میانی: زمانی که از وزن دوری استفاده می کنید این قابلیت در اختیارتان قرار می گیرد که برای افزایش غنای شعرتان علاوه بر وزن دوری که بسیار مهیج است و طرب انگیز از قافیه میانی نیز بهره بگیرید و بر غنای موسیقایی کناری بیافزایید. و شاعر به درستی و آگاهی از این قابلیت در شعر بهره می گیرد و واژه های بخشی با می درخشی ، خوش با حق کش، آمریکا با اروپا را هم قافیه قرار می دهد.
ای که نجات بخشی بخشنده می درخشی
ای حضرت ژن خوش ، بر پیروان حق کُش
از چنگ آمِریکا ، هم چنگ او اروپا
بگذشته رفته بر باد آینده از تب افتاد
محتوا :
از دور دارد آنکه خیلی هوای ما را
با بندگان بی دین هم می کند مدارا
شعر از نظر محتوا با یک بحث عرفانی تقریباً می توان گفت شروع می شود. خدای گرگ و چوپان و گله یکی است و اگر خدا در صفت رحیمیت به بندگان خاص و مومن خود نظر دارد در صفت رحمانیت به تمام هستی نظر دارد. و واقعیت این هست که خوان رحمانیت و رزاقیت خداوند همه جا گسترده است و این در صورتی که اصل استدراج و امهال را نیز داریم. یعنی می توانیم مدارا کردن را مطابق با اصل استدراج و مهلت دادن به بندگان بی دین تلقی نماییم و مصرع دوم را ناظر به این موضوع بدانیم. اگر چه ورود ما به شعر اینگونه است اما مشخص است که نقد و اعتراض به بندگان بی دین نیز از همینجا شروع می شود.
در ابیات بعدی که موقوف المعانی نیز می باشند. به احتکار و گرانی اشاره می کند شما فکر کنید که اگر اکسیژن را هم می شد این ها احتکار کنند چه بلایی سر ما می آوردند؟! باز هم جای شکرش باقی است.
پیچانده اصل دین را با نسخه های باطل
از بس عوض نموده با ناخدا خدا را
اساساً برای اینکه بی دین با مشروعیت بخشی به رفتارهای ضددینی خود، سعی می کند مردم مظلوم را فریب داده و آن ها را بچاپد. برای همین ما همیشه بحث دین در برابر دین یا اسلام در برابر اسلام را داریم. اساساً ما دو اسلام داریم یک اسلام ناب محمدی (ص) و یک اسلام ابوسفیانی و در طول تاریخ این دو اسلام را به موازات هم داشته ایم. ببینید شما حتی زمانی که حضرت ابراهیم علیه السلام را در منجنیق می گذارند و درون آتش می اندازند دلیلشان توهین به بت ها است. حالا بت پرستی برای خودش دین بوده است گویا مردم تنها در یافتن مصداق پرستش دچار اشتباه شده اند و به جای خدا بت را می پرستید و بت را مقدس می دانستند. اما اصل پرستش و دین سر جای خودش باقی بوده است و بروز دین یعنی بروز ریا. هر جا که دین باشد مشروعیت دادن و توجیه کردن اعمال قبیحه نیز خواهد بود و این امر طبیعی است که حکومت ها برای برپا نگه داشتن نظام های استبدادی خود متوسل به دین و مذهب و شریعتی می شوند. و حالا گفتنی است معمولاً سه بازوی زور، زر، تزویر در کنار هم قرار می گیرند برای تضییع حقوق ملت ها، قدرت و ثروت و دین. حکومت ها و سرمایه داران و روحانیون دینی.
روحانیون دینی اعم از پاپ ها و اسقف ها و خاخام ها و غیره، خدایی غیر خدای یگانه را تبلیغ می کنند و سرمایه دارن هم ثروت ها نثار همین بت ها می کنند و حکومت مداران نیز سیاست های لازم برای نظام برده داری را ترویج می کنند. نظامی که در آن سرمایه داران روز به روز سرمایه دارتر و فقرا روز به روز فقیرتر می شوند. برای همین است که تعداد فقرا در سرتاسر جهان روز به روز بیشتر می شود و ثروت در عده ای قلیل متمرکز می شود.
ما اساساً در برابر یک خدای واحد که مهلت می دهد به بندگان بی دین، و در برابر یک دین که دین توحیدی است و دعوت می کند به پرستش خدای یگانه، خدایان و ادیان دروغین را داریم بالطبع خدای یگانه فرستادگان برحق برای هدایت مردم و پرستش خدای یگانه و در برابر رسولان حقیقی مبلغان دروغی و صاحبان زور و زر و تزویر را داریم.
شاعر در ابیات بعدی به روشنگری و تبیین تبلیغات دروغین و پرده برداشتن از چهره ظالم اقدام می کند و این اعتراضات و نقدها از آمریکای جهانخوار و اروپا و گروه جی و مافیا گرفته تا مرزهای درون کشور (گرین کارت و احتکار و اختلاس و غیره)
حالا که مانده از شیر این گربه ی نحیف است
باید جهان بفهمد فریاد بی صدا را
بهرحال کشور ما هم بزرگتر از این بود و هم قدرتمندتر از این و جهان باید بفهمد فریاد بی صدا را و شاید هم مرگ بی صدا را. البته برای جهان هم فرقی نمی کند فریاد چه با صدا چه بی صدا چون همه جهان به دنبال این هست که گلیم خودشان را از آب بیرون بکشند و تقریباً همه جهان با همین اوضاع مواجه هستند. آنچه مهم است این است که ما چگونه می توانیم فریاد عدالت خواهی، انسان دوستی و یگانه پرستی و مبارزه با ظلم و فساد را به گوش جهانیان برسانیم.
در این شعر تقریباً رویکرد محتوا محور را دنبال کردیم در عین حال از خصوص موضوعات دیگری چون استقبال از حضرت حافظ، وزن، قافیه و غیره نیز صحبت به میان آوردیم اما نکات مثبت بسیاری از جمله صنایع ادبی و صورخیال قابل بررسی است و شخصاً به چند نمونه اشاره می نمایم که خالی از لطف نیست.
سوراخی دعا : کنایه و اشاره به شعر مولانا که می گوید
آن یکی در وقت استنجا بگفت/که مرا با بوی جنت دار جفت
اسکاج ریه : اضافه تشبیهی، اشاره به آلودگی هوا
ناخدا خدا : جناس اضافی
حالا که مانده از شیر این گربه ی نحیف است : تناسب شیر و گربه ، اشاره به نقشه ایران
ای حضرت ژن خوش : کنایه
ریش و پشم جعلی : کنایه
بحران بینوا : تعبیر سختی ها و مشکلات مردم مستضعف به بحران
فریاد بی صدا : استعاره ، متناقض نما
رندی بخار ره را بخشید با سه سر قند : تلمیح به شعر حافظ، حسن تعلیل برای کوچک شدن نقشه ایران
قوم تارا : کنایه
جی که جنون جهلش جانی تر از جنایت : اشاره به گروه جی و واج آرایی واج ج
حلقوم آسیا : استعاره مکنیه و مجاز
بگذشته رفته بر باد آینده از تب افتاد : گذشته و آینده تضاد، کنایه از دست رفتن گذشته و ناامیدی نسبت به آینده
قاصر مقصر : جناس اشتقاقی. قاصر به کسی گویند که کوتاهی از او نبوده است بلکه حقیقت به وی عرضه نشده است و مقصر به کسی گویند که حقیقت به وی عرضه شده است اما کوتاهی از خود وی بوده که از حقیقت آگاه نشده است.
طنز داغدار: اشاره به دردها و مشکلات
تا زاده های تزویر افشرده های زهرند/باید بنوشد ایمان معجون مافیا را : زاده تزویر اضافه استعاری و استعاره مکنیه، تزویر مجازاً انسان ریاکار، ایمان و تزویر تضاد، معجون مافیا استعاره از هر چه طرح و نقشه و ظلمی که مافیا تهیه کرده است. باید بنوشد ایمان : استعاره مکنیه
با تشکر و آرزوی بهترین ها