وزن : مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن
گلِ سرخی که دادی عطر گیسویِ تو را دارد
نفسهایم ، صفایِ خانهام بویِ تو را دارد
گلستانم ز بویِ آن گلِ سُرخَت شد عطرآگین
گمان کردم که گلها نقشی از مویِ تو را دارد
فضایِ خانهام گردیده رنگِ عشق از فامش
دگر کوخم در و دیوار چون کویِ تو را دارد
کمانی هست در گلبرگ گل تیری به دندانش
به صیّادی نشان از قوس ابرویِ تو را دارد
دهد اخبار کویت را ز مینویت خبر آرد
من از پیغام او دیدم پرستویِ تو را دارد
به هر دم شهد چون لب را به کامِ قلب من ریزد
به بوسیدن که دیدم او همان خویِ تو را دارد
به وقت رنج و تاریکی شود او ماه تابانم
به مهر و نور و زیبایی چو مَه رویِ تو را دارد
به نازش میکند با من به هر شب عشقبازیها
به ناز و عشق و افسونش که الگویِ تو را دارد
به هر دم بوسم و بویم من آن گل را به یاد تو
دلم گویی تو را دیده چو جادویِ تو را دارد
چو راوی بیند آن گل را ببیند چشم دل رویت
که گویا برگ آن گل خال هندویِ تو رادارد
غزلی ناب و زیبا بود