سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 16 بهمن 1403
    6 شعبان 1446
      Tuesday 4 Feb 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        قیمت تو به اندازه خواست توست،اگر خدا را بخواهی،قیمت تو بی نهایت است و اگر دنیا را بخواهی،قیمت تو همان است که خواسته ای رجبعلی خیاط

        سه شنبه ۱۶ بهمن

        حجره عطار

        شعری از

        علی معصومی

        از دفتر در کوچه های انتظار نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۴ آبان ۱۴۰۱ ۰۶:۲۹ شماره ثبت ۱۱۴۹۷۴
          بازدید : ۹۵   |    نظرات : ۵

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        حجره عطار
        یکشب بهانه می کنم و زار می زنم
        خود را میان عقل و جنون دار می زنم

        از ناکجای شک و دلآشوب لحظه ها
        تا بامداد صبح یقین بار می زنم
        از امتداد پنجره ای رو به آفتاب
        خود را به سمت کوچه انکار می زنم
        من مست جام سرخ لب لعل دلبرم
        گلبوسه ها به ابروی دلدار می زنم
        گفتم که ای حقیقت پنهان خلسه ها
        موجم که سمت ساحل اقرار می زنم
        همراه رود و همنفس صبحم ای عزبز
        باران تر از همیشه سبکبار می زنم
        از شعله محبت اگر کشته می شوم
        سنگی اگر به سینه اغیار می زنم-
        دیوانه ام نکن که لهیب زبانه ام
        آتش به جان خرمن اسرار می زنم
        با هر غزل بخاطر چشمان فتنه اش
        خون جگر به نغمه هر تار می زنم
        ویرانه ام که بانگ دلاشوب ناله را
        در تار و پود مانده به آوار می زنم
        من مانده ام که دار و دوایی بیاوری
        داغی اگر به سینه تلنبار می زنم
        تا مغز استخوان و دلم غم رسیده است
        گاهی که نغ به پیش تو بسیار می زنم
        از بس که گرد شمع تو پروانه می شوم
        آتش به هرچه گردش و پرگار می زنم
        بوی خوش خیال تو در کوچه می وزد
        گاهی که سر به حجره عطار می زنم
        در جستجوی مهر گیاه تو می روم
        وقتی که حرف کوچه و بازار می زنم
        ای نازنین! اگر چه که از ما بریده ای
        عکس تو را به سینه دیوار می زنم
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۴:۱۱
        درود جناب معصومی گرامی
        بسیار زیباست 👏🌺🌺
        عزیز در ۱۱، عزبز تایپ شده. بعد ویرایش کنید که شعر بی‌ایراد بایگانی شود 🙏
        حسین احسانی فر(منتظر لنگرودی)
        چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۰۷:۰۱
        سلام و عرض ادب جناب معصومی عزیز و بزرگوار
        زیبا سرودید و بر دل نشست. خندانک

        مؤید باشید. خندانک
        رضا رضوی تخلص (دود)
        چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۲:۴۱
        سلام جناب معصومی
        سروده زیباییست
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        آرزو عباسی ( پاییزه)
        چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۵:۱۲
        درود بر شما استاد گرامی خندانک
        قلم زرین‌تان ماندگار خندانک
        برقرار باشید و سبز خندانک
        محمد علی رضاپور
        چهارشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۱ ۱۸:۵۴
        سلام و درود و عرض ادب
        جناب معصومی عزیز خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1