سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        یاردلارام

        شعری از

        محمد صادق جلیلی موحدی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۸ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۵۴ شماره ثبت ۱۱۳۶۱۹
          بازدید : ۱۴۵   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر محمد صادق جلیلی موحدی
        آخرین اشعار ناب محمد صادق جلیلی موحدی

        روی آن  یار دلارامم  به شب  دیدن خوش است
        تا که آید مه برون در شب خرامیدن خوش است
        بوسه چیدن زان لبش در حال خندیدن صفاست
        روی گل را دیدن وصد بوسه زان چیدن خوش است
        شیره نوشین کامـش را مکیــــــــدن ها شفاست
        دادن جان از برای شهــــــد نوشیدن خوش است
        گوی جان انداختـــن در پهنــــه عشقش رواست
        عشق شیرین با نگـــــاری ناز ورزیدن خوش است
        دست  او  بگرفتن  و  رفتــــن  به  دریا  دلرباست
        دل فرو بردن به آن دریا و غلطـــیدن خوش است
        رقص و پاکوبی او انگیـــــــزه صـــــدها بلاست
        شورش دل بند جعدش حال رقصیدن خوش است
        مست عشقش تا به صحـــرا می نهد رو ماجراست
        دل به صحرا دادن و صــدها بلا دیدن خوش است
        باده اش کوهی کُنَد کَــــــه ، ماجرایش ماوراست
        کوه ها را دیدن و از راه برچیــــــدن خوش است
        تا جلیـــــــلی بر وصالش دست یابی قصه هاست
        قصه ها را نَقـــل از نقـــّال و بشنیدن خوش است
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۰۶
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        محمد صادق جلیلی موحدی
        محمد صادق جلیلی موحدی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۲۰
        درود بر جناب استکی عزیز
        محبت دارید .
        سپاسگزارم.
        ارسال پاسخ
        علیرضا حاجی پوری باسمنج راوی عشق
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۰۸:۵۴
        درود بر شما
        غزلی زیبا خواندم
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد صادق جلیلی موحدی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۰:۱۰
        درود بر جناب حاجی پور عزیز
        از محبت شما سپاسگزارم
        محمد گلی ایوری
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۳:۱۲
        درود و سلام جناب جلیلی گرانقدر
        سروده ای زیبا و دلنشین را از قلمتان خواندم
        پاینده باشید
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد صادق جلیلی موحدی
        محمد صادق جلیلی موحدی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۱۴:۲۱
        درود متقابل بر شما شاعر گرانمایه
        سپاس از محبت جنابعالی
        موفق باشید
        ارسال پاسخ
        احسان فلاح رمضانی
        چهارشنبه ۳۰ شهريور ۱۴۰۱ ۲۳:۰۷
        درود بر شما خندانک
        زیباست خندانک
        محمد صادق جلیلی موحدی
        پنجشنبه ۳۱ شهريور ۱۴۰۱ ۱۲:۵۸
        درود بر جناب رمضانی
        سپاس از محبت شما
        فریال امینا
        چهارشنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۰:۵۰
        بسیار زیبا
        محمد صادق جلیلی موحدی
        محمد صادق جلیلی موحدی
        سه شنبه ۳ آبان ۱۴۰۱ ۲۰:۵۲
        درود بانو
        از توجه شما سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4