پنجشنبه ۶ دی
افسار عسق شعری از علیرضا آهن جان کمالی
از دفتر عشق نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ شهريور ۱۴۰۱ ۱۵:۰۰ شماره ثبت ۱۱۳۲۳۵
بازدید : ۱۰۰۹ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر علیرضا آهن جان کمالی
آخرین اشعار ناب علیرضا آهن جان کمالی
|
آویختی، بر گردنم، ای عشق ،افسار عاقبت
تا ریختی، اشکِ فراق ،از دیده ی، تار عاقبت
تو چنگ بر مویت زدی، من چنگ بر سازِ دلم
آمیختی اشکِ مرا با بغضِ گیتار عاقبت
میخواستی عاشق شوم؟بی پرده میگفتی به من
شیدا چرا،رسوا چرا،گشتیم بیمار عاقبت
هر جا رسیدی سفره ی، دل باز کردی،مرحبا
دادی به دست ِ هر دو مان با عشوه ها کار عاقبت
شّری شد و شوری شد و نوری رسید از آسمان
در انتهای زندگی دیدیم دلدار عاقبت
از کهکشانها آمدی،روحی که بر جان آمدی
باران شدی در چَشمِ من، بستی به رگبار عاقبت
در خواب میبینم تو را ،مهتاب میبینیم تو را
ما مفتخر گشتیم به، یک روز دیدار عاقبت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.