پنجشنبه ۶ دی
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
درود و عرض ادب بزرگواران
ممنونم از همراهی تک تک شما عزیزان
از طعنه های با سیاست میزندبیرون
از قاف قانون و قباحت میزند بیرون
.
از شرق آغازیدنش تا مغرب خورشید
از بند نافش با شهامت می زند بیرون
.
تب می کند با هر دلیری لگد خورده
با عقربه از صفر ساعت می زند بیرون
.
هر ثانیه خمیازه ی تاریخ پر تکرار
از دست ویران ِ مرمت میزند بیرون
.
شاید مسیح تازه ای از چار میخ نفی
با حیله از شام خیانت میزند بیرون
.
مشتی رسولان سخن با ترس می گفتند:
خون از کجایش با چه نخوت میزند بیرون؟
.
پیش خدایش انعقاد کودکی شل را
هی لخته لخته با شجاعت میزند بیرون!
.
شکی ندارم آلت قتاله ای عریان
از زخم او دارد بشدت میزند بیرون
.
او خطبه ای آزاد در بطن خیابان را
با آه آبان در نهایت می زند بیرون
.
دیدم میان بوی تند خون خود می گفت:
خاموش! رد این جنایت میزند بیرون!
۲۶ مرداد ۱۴۰۱
بتول رجائی
🌹🌹
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا بود 🌺🌺🌺
موفق باشید 🙏