يکشنبه ۲ دی
گریه ی شمع شعری از علی رضایی
از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶ شماره ثبت ۱۱۲۶۶۲
بازدید : ۲۶۹ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب علی رضایی
|
شمع بی جانم، که بعد از رفتنت آتش مرا
بُرد از یادو نیامد تا که جانسوزی کنم
من که عمری مانده بودم در عذاب انتظار
فرصتی باقی نمانده آتش افروزی کنم
سایه ی عشقت مرا آتش به دامن بسته بود
سوختن در عاشقی را از خودت آموختم
با من از خود سوزی پروانه ها حرفی نزن
من که عمری را به پای عاشقیها سوختم
روشنی بخشیده ام بر محفل هر عاشقی
نورِ راه و خلوت نا آشنایان بوده ام
تا سحر یکدم نخفتم در دل ویرانه ها
گاهی افروزنده ی شام گدایان بوده ام
سوختم گاهی برای مجلس جشن و سرور
اشک باریدم کنار بستر طفلی یتیم
مشتعل کردم سرای هر کس و هر ناکسی
جان به آتش دادنم را خوب میداند نسیم
درد من از سوختن در آتش عشقت نبود
انتظارم از تو یک لحظه مرا هم دیدن است
اشکهایم بابت سوز و گداز شعله نیست
گریه از تنهایی و بی محتوا پوسیدن است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقانه و زیبا بود
موفق باشید