سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 6 ارديبهشت 1403
    17 شوال 1445
      Thursday 25 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        پنجشنبه ۶ ارديبهشت

        دلقک و فرمانده

        شعری از

        علیرضا محمودی

        از دفتر درد دلهای خودمانی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۳۷ شماره ثبت ۱۱۲۰۴۰
          بازدید : ۲۱۲   |    نظرات : ۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علیرضا محمودی


        کشوری داشت قدرتی به جهان
        ارتشی کس ندیده بهتر از آن
        داشت فرماندهی خبیر و زرنگ
        کو همی آزموده گشته به جنگ
        عاشق جنگ بود و پیروزی
        در سرش بود شوق بهروزی
        دلقکی بود شهره اندر شهر
        شوخ طبعی ندیده چون او دهر
        آن چنان رقص و پایکوبی کرد
        بردی از یاد هرچه غصه و درد
        رو به فرمانده کردو گفت دلقک
        جمله ای طعنه آمیز چون متلک
        از چه رو جنگ می کنی و نبرد
        همنشین گشته ای به آهن سرد
        مردمان از تو یاد کنند به خون
        نامت ای خان ندارد هیچ شگون
        بس زنان را تو کرده ای بیوه
        مادران را تو  چیده ای میوه
        مُلکِ آباد و زنده از تو خراب
        نقش آینده بیخ و بن بر آب
        پسران را بسی تو کرده  یتیم
        دختری که نداشت پدر ز قدیم
        خشک و تر بسوزد از تو به هم
        زخمِ تیغِ تو را نبُد  مرهم
        نام دلقک به خنده یاد کنند
        گر بمیرد چو زنده یاد کنند
        لیک نامت به جز بدی  نبرند
        جنس بد را به یک دِرَم نخرند
        یک دلِ مرده شاد کنی به از آن
        تا جهانی  شود  ز تو خفقان
        داد پاسخ که چون روا باشد
        به ره ملک  ،جان من فداباشد
        هر کجا ظالمی خطا کرده
        تیغ تیزم بر او جفا کرده
        برده ام خواب را ز چشم عدو
        من چو شیرم ولی شغال است او
        میکنم جان فدای میهن خویش
         برگ سبزی است تحفه درویش
         ‏
        ۰
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0