نخست : عذرخواهم از همهی سرورانی که به لطف ،میهمان سروده پیشین من بودند و من ، نه از سر بی توجهی،
که به سبب بروز مشکلی ، از مشکلات روزمره زندگی، نتوانستم رسم میزبانی را، به جای آورم و پاسخـــگوی
محبت شما یاران صاحبدل باشم.
دوم : لازم میدانم برای چندمین بار از کسی که اینگونه عاشقانه، این خیل عشاق را ، کنارهم جمع
کرده و متواضعانه ، بدون چشم داشت مالی ، خود را وقف ادب و فرهنگ غنی فارسی کرده است،
تشکر و قدردانی کنم. به گمانم نیازی به ذکر نام نیست.
سوم : امیدوارم همه شما خوبان با ارایه دستکم یک سروده، به پربارترکردن کتاب شاعران معاصر
همت گمارید که بزرگترین هدف یک هنرمند، همانا ماندگاری در تاریخ است و من یقین دارم که این
کتاب به عنوان نمونه ای از آثار شاعران این سالها، در تاریخ ادبیات فارسی جاودان خواهد ماند.
عــســل چـَـشــم
« غزلک دوم»
غــزل بانو ، کـمان ابرو ، عـسـل چَـشـم .
سهـی قامت ، ســیه گـیسو ، عـسـل چَـشـم.
رُخَـت چون گُـل ، تنت سنبل ، قدت سـرو ،
لـبـت بوسم شــــوم جادو ، عـسـل چَـشـم.
دلـت دریا قـدت رعــنــا ، سـرت سـبـز ،
بیـــا با مــن سخـن ها گو، عـسـل چَـشـم.
نــگاهـــت عـمــق ا قــیــا نـوس آرام ،
شــکــســته بی توام پارو، عـسـل چَـشـم.
نــدا نــی تو، چـــه باشــد حـال شــیــری
که صیـدش کـرده یـک آهو، عـسـل چَـشـم.
امیرحسین مقدم . بامداد سه شنبه 27 فروردین 1392