رادیوگفت: ....ادامه ی شعر یکی از شاعران ناشناس محترم
رادیو گفت عاشقت شده اند،حاکمان تمام کشور ها
نامه ها کرده اند رد و بدل،سفرا در میان رهبر ها
رادیو موج عشق را میگفت،موج عشقی که مرکزش این بود
پشت میز مذاکرات همه،دست بردند به سمت خنجر ها
آه: وصف نسل تو کار هر کس نیس،دیپلماسی دچارعشق شده
ارتش غرب مرز مهران را صف گرفتند در نفربرها ...
عکس تو روی تانک ها نصب است،از تو من چه تصوری دارم؟؟؟؟
جز همین که خدای من هستی ،در میان تمام رهبر ها
رادیو گفت جبهه ها جنگ است،جنگ خود با خودی که با نفس است
توی این امتحان قبول شدند...پیشمرگان عشق سنگر ها
دل به دریا زدندو در پی تو ...با یقین یکصدا همه گفتند!
کاش باشیم مکارم الخلاق،بی خیال همه شناور ها
چاره ای نیست جز مسلمانی! ترس مجبور کرد برخیزم
من چگونه جدا شدم از خود! در میان هجوم بربرها؟
عشق" از هر نظر خودت هستی،با تو من چه تفاهمی دارم؟
با تویی که هبوت یک نوری...در میان همه تکاوران
تو تمام حواس من شده ای،من دلم را به شعر خوش کردم
خسته ام من خودت بگو آقا!کی می آیی بگو به این ورها؟؟؟؟
ادامه دارد.....
شعری بود قدیمی ۲۲ سالگی...بابت ایراد ها عذرخواهی میکنم
یاد بود بی همتای سر سپاری محض ابراهیم و اسماعیل
در برابر پروردگار
و معجزه بی بدیل سخاوت و مهربانی ذات حق تعالی
بر تمامی مهربانان مبارک باد