تیغ خلاص از جهت خود زنی کشید
کار زمانه تا به دروغی کمی کشید
وقتی به چشم عاشق و معشوق خواب نیست
وقتی که ماجرا به غمی، رفتنی کشید
وجدان مبتلای کسی درد میکند
تحقیق او به سرنخ دل بردنی کشید
وقتی که خار، سهم گلی را مکیده است
پایان ماجرا که به حق خوردنی کشید
وقتی برای درد دل خلق چاره به
دست سخنوری به سخن گفتنی کشید
وقتی دروغ پله ی ترفیع می شود
میل خزانه دار به طمع کردنی کشید
دیگر چه تحفه ای بسرایم برایتان
شعر بدون درد به جان کندنی کشید
میشد دوباره از دل پروانه شعر گفت؟
بالی به شمع یار به بوسیدنی کشید؟
یا در شفا به حضرت یوسف اشاره کرد
چشمی به سجده بر سر پیراهنی کشید؟
مردم برای شایعه آفاق بس نبود
پایش به روح موعظه ی معنوی کشید
دردا که شرح واقعه در تاب سبک نیست
حرف از غزل شروع شد و تا مثنوی کشید
شاعر ز انقلاب صداقت چرا نگفت
از عمق قهقرای شقاوت چرا نگفت
دادش دگر درآمد و شور قلم گرفت
فریاد راستی شده دستش علم گرفت
دیگر مجال خِفتِ صبر و درنگ نیست
بیخود که سطرهای ورق جای جنگ نیست
مردم چرا به سینه ی حق سنگ می زنید
بهتان سرخوشی به دل تنگ میزنید
مردم دروغگو بخدا دشمن خداست
در سینه قصدتان که مگر کشتن خداست
با راه تازه ای که شما سبک کرده اید
خود را چنین مرید ره کبک کرده اید
برچسب مصلحت زده بر چهره ریا
بهر فریب خلق خداوند اشقیا
اینان که در مسلک پستی پیمبرند
قبضه به دست لشکر مشتی ستمگرند
از روی مصلحت سر امید میزنند
پیوند عنکبوت را به دل بید میزنند
هیزم بیار معرکه دنبال آتشند
خب قاتلان واضح خون سیاوشند
مردم دروغ در صف مردی صلاح نیست
یک خلق را مضاربه کردن مزاح نیست
بر داغ عشق وصله ی نا حق روا نبود
هر کس کنار توست مبادا خدا نبود
باید برای محشر خود فکر چاره کرد
دلخوش خدای کعبه به عهد دوباره کرد
از انعکاس نور دلی جوهری گرفت
راهی به سمت سیرت نیلوفری گرفت
بشنو حدیث غربت دل را رفیق من
سوز صدای صحبت دل را رفیق من
درد مرا اگر که تماشا نمیکنی
یاری عشق از سر احیا نمیکنی
یک دسته گل بیاور و بگذار جای عشق
اشکی حزین به پهنه ی رخسار جای عشق
قلبم شکست گر چه به سختی شکسته ام
سردار سربلند به زانو نشسته ام
جز یک شقایق و دل یک لاله واژگون
دیگر کسی فدا نشد اینجا به قلب خون
با حرف مرگ عشق دلی از ازل گرفت
در من اذان حزن وضوی غزل گرفت
برخیز تا برای جهانی دعا کنیم
فکری برای وسعت درد خدا کنیم
مردم دوباره تیغ به فرق علی زدند
باید برای سوگ صداقت عزا کنیم
در ازدحام این همه کافر به دین عشق
خود را برای حرمت ایمان فدا کنیم
غرق خروش باور دریای حق شویم
بهر فرار از غم حرمان شنا کنیم
جای کمی مشاعره بهر نجات خلق
کاری بخاطر فرج مرتضی کنیم
عاشق دلش شکسته و معشوقه خوب نیست
برخیز تا برای جهانی دعا کنیم
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
درودبرشما
زیباقلم زدید