واسه من...

تو چراغی،  توی تاریکی تو نوری
توی قحطی رفاقت ، معنیِ ناب حضوری 
بیکران و بی زوالی ،  خود دریایی
واسه  ماهی افتاده تویک تنگ بلوری
وقتایی که حزن داره شعر غمگین سکوتم 
تو  برام ساز خوش آوازِ سروری 
 شاه بیتی واسه شعرام،  وقتِ عاشقانه گفتن 
تو مقدسی برام، وقت شکستنم غروری
مثل فانوسی تو شبهایی که گم کرده مسیرم
مقصدی ،  قافله سالاری، عبوری
مثل تورات یهودی ، مثل انجیل مسیحا 
غایب از نگاه مرتد ،من مومن رو ظهوری
اول  و آخر سِیرم ، مطلع و مقطع شعرم 
تو ظهوری، خودِ نوری ، تو نهایتِ غروری