عاشورا
میان خیمه ها امشب وداع آخرین باشد
جدایی حسین و یاوران از ظلم و کین باشد
کند اتمام حجت شاه دین با همرهان امشب
وداع آخرین با سبط ختم المرسلین باشد
به فردا در نبرد خون شود پرپر علی اکبر
دو دستان علمدارش جدا روی زمین باشد
به فردا قاسم داماد عروسیش عزا گردد
به خاک گرم این وادی تنش از روی زین باشد
حسین امشب کنار خیمه ی خواهر همی گوید
به فردا خواهرم زینب دلت زار و حزین باشد
ولی ای مهربان خواهر مبادا غصه بگزینی
اگر میدان روم زینب برای حفظ دین باشد
به ظهر روز عاشورا شود کشته ابوالفضلم
به فردا دشمن بی دین به شط اندر کمین باشد
علیِ اصغرم فردا به میدان می رود یا رب
تمام لشکرم آخر به عاشورا همین باشد
به خون غلتیده میبینم به فردا جسم عریانم
میان خیمه ی عترت فغانی آتشین باشد
به فردا در دل گودال سرم از کینه می برد
به همراه سنان بینم همی شمر لعین باشد
به فردا سم مرکب ها به روی پیکرم آید
ایا ای یاوران بینم که سنگی بر جبین باشد
به سوی خیمه ها فردا شتابان میشود دشمن
صدای شیهه ی اسبان یسار و هم یمین باشد
به فردا ذوالجناح آید سوارش مانده در میدان
ببیند خیمه ی عترت همی زار و غمین باشد
به فردا راس خونینم به روی نیزه می گردد
جفا و کینه ی دشمن به ما فردا چنین باشد
به فردا جسم سرداران شود در دشت خون قربان
گلوی خشک و عطشانم به روی نی یقین باشد
رود زینب اسیری ای ابوالفضل علمدارم
به سوی شام ویرانه همی غربت نشین باشد
به فردا در عزای دین زمین لرزد فلک نالد
به سوگ زاده ی زهرا غمین روح الامین باشد
به ظهر روز عاشورا گلوی حق چنین گوید
به یاران حقیقت بین هزاران آفرین باشد
...
یا حسین(ع)
...
مهدی بدری(دلسوز)
اجرت با علمدارِ کربلا