پنجشنبه ۲۹ آذر
|
آخرین اشعار ناب عنایت اله کرمی
|
صد کامیون چکامه سرریزِ شهر ما شد
هم قافیه گرفتار، هم واژه مبتلا شد
بُرجِ قصیده کوتاه، قدّ غزل خمیده
اسرارِ ذهن حافظ، تحریف و برملا شد
ترکیب بند و ترجیع، از سکّه اوفتادند
ترکیبی از اراجیف، محصولِ این قضا شد
تشتِ لجن طلایی، جام سخن سفالی
یک کوزه پر زخالی، با چشمه جا به جا شد
دوشاب و دوغ درهم، نارس شبیه ازگیل
در کامِ شوخ و شنگی، شیرین چو باقلوا شد
صدها کتاب و دفتر، صد قصۀ مسجع
پوسیده و رقیبِ، دستار و بوریا شد
هم کاسبِ محلّه، هم پاسبان زیرک
شاعر شدند و شاعر، بی نان و بی نوا شد
در کوچه های فرهنگ، بوی کلوچه پیچید
دیوان دوغ و دوشاب ، پر بادِ ادّعا شد
دیگِ رباعی از نو، جوشید و پخت و ماسید
نسلِ پیامکی با، خیام آشنا شد
چشمِ ادب پرآب است، پایِ سخن گریزان
چون پایِ من به شهرِ شعر و چکامه وا شد
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
سلام استاد ارجمند
ارزشمند سرودید و حق پرداز
سلامت باشید و شاد سراینده ی کمالِ جمال اندیش