شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
عربی با عجمی دوست شدی در وطنی
آن چنان یار که روح است یکی بر دو تنی
تا پدر گفت : عرب را که تو ای نور دوعین
با عجم دوست مشو، نیست شباهت مابین
که نژاد تو بود برتر و بالاتر از او
کی شود مرد عرب با عجمی بد هم خو
چون مسلمانی این طایفه از ما باشد
ورنه بر جهل و خرافه همه یک جا باشد
پس عرب گفت : عجم را تو بشو دور از من
که نشاید عربی با عجمی هم میهن
تا چنین گفت عرب، مرد عجم گشت غمین
با دلی خسته و رنجور بگفتا به یقین
ما همه بنده ی اوییم و خدا هست یکی
هرچه ما دور شویم اوست در این نزدیکی
نه نژاد تو بود برتر و نه من بهتر
هرکه انسان شود او از همه باشد مهتر
که نژاد و وطن و دین و زبان ارزش نیست
هرکه خوبی کند و خیر رساند عالیست
آن چه از سوی پدر ارث رسد بس فانیست
وان چه خود در پی آن جهد کنی انسانیست
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام. سپاسگزارم استاد گرامی | |
|
سلام. ممنون شاعر گرامی ، امیدوارم پاینده باشید. | |
|
سلام. استاد گرامی . امیدوارم همواره سلامت و پایدار باشید | |
|
سلام. بانوی گرانقدر . سلامت باشید و برقرار | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
آموزنده و زیبا بود