به نام یگانهی ازلی!
پنج بند از سوگسرودهای دوازده بندی،
تقدیم به روان پاک آقای آسمانیاَم:
سوی حق رفتی پدر جان منزل پاکت مبارک
رَستنِ بیانتهای جانِ چالاکت مبارک
جایگاهِ واقعیاَت، ماورای خاک بودهست
پر زدنهای میانِ بامِ افلاکت مبارک
حسّ آرامش برای خستگیهایم تو بودی
رو به جانم ناکجای مهربانی میگشودی
وقتی از دنیای نامردی پُر از، غم بود جانم
از دلم غمهای بیحد را به مِهرت میزدودی
یاد باد آن روزگارانی که قلبم با تو جان داشت
از تو دنیایم سراپا شور و شوقی در نهان داشت
بازوانم با صفای گرمیِ دستانِ مِهرت
در برابر گشتنی با کوهِ غمها بس توان داشت
در سَرایت شور جاری بود چون آوازهی رود
بودنت، گرماسُرای شعرِ مِهرِ زندگی بود
زود بود آن رفتن و، کوچِ صفایت، از جهانم
رفتنت بغضی گران را در نهانِ سینه افزود
دودِ داغت، درد را در چلچراغِ جان روان کرد
غصّهای بیانتها را در ورای جان نهان کرد
شعلهزا شد، هستیِ پیوستهی غمهای پنهان
نای جان را، منتهای آهِ هجرت، ناتوان کرد
زهرا حکیمی بافقی، چهاردهم بهمنماه ۱۴۰۰.
روان تمام آسمانیها شاد!
اللهم صل علی محمّد و آل محمّد