تولدِ ستارگان
خدا را شُکر
این قلبِ بُغ کرده هم خندید
بَق بَقو کرد ، طوقیِ زخمی ،
لبِ پشت بامِ شوقی ،
دو لبِ ذکرگوی ، کفترباز هم خندید
بَغ ، داد زد ، که بیا هنگامِ محشرست ساقی !
ساقی ، ز شوق و شورِ این شرابداری ، خندید
بغداد باز، علی بابا و سندباد را به خود دید
شیلا که مینا بود ، خندید
وَق زد موهای ، همه آشفته ی ازعشق
حتی جنون ازاینهمه ، جنونش خندید
واق واق میکرد سگی دنبالِ یه گربه
موش ، به گربه ای که ، بدنبالش بود خندید
خلاصه میکنم ، دنیای بدنبالِ بهانه ،
بهانه ای یافت و، باز خندید
چه حالی شده اینجا ، میانِ اینهمه عید
زینهمه تولدِ ستارگانِ پشت سرهم ،
حتی سیاهیهای آسمان هم ،
درمیان روشناییِ آنهمه ستاره ، می خندید
رجب و شعبان ، چه ماههای عجیبی ست
هرروز، یا نهایت چندروزدرمیانش ، عیدست
عید به عید ،
هریک ازعیدها را دیدم ،
به ماجرای شادی های خود ، می خندید
خنده درمانی ، بازهم مُد شد ، به دنیای پُر از غم
حتی خنده هم ، به خنده های خود ، می خندید
رمز و رازش چیست ؟
اینقدر بدنبالِ عزائیم ؟
هفت ماه ، قبل تر از محرم
درخیابانی دیدم
مهیا میشدند بهرِ محرم
تا که دنیا پُر شود ،
ازغم و، از گریه و، از دردهای ،
صَفَر و بی شک محرم
من هم اعتقاد دارم به محرم
اما هرچیز به وقتش
هفت ماه انتظار بر درد آیا ،
اسراف نیست بر غم ؟
نُه ماهش کنید ، تا لااقل کودکِ درد زاده شود ،
بنامیدش گریه
یکی آمد میانِ گریه زاری ،
قَمه ای کشید و بر خود قمه ای زد
دنیا از خودزنی و ، اینهمه جهلِ مرکب ،
گریه کرد اول ،
بعد خندید
کربلایی ،
کربلائیان را ،
درخواب اش دید
وصفِ آنان را که میگفت ، قشنگ بود
از شهید و از اسیر ،
هریک پرسه میزد به میانِِ باغِ رضوان ،
ز شوقی بی نهایت می خندید
بهمن بیدقی 1400/11/27
زیبا و دلنشین ,🌹🌹🌹🌹🌹