جمعه ۲ آذر
غریبه شعری از ایمان لواف زاده
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۳۲ شماره ثبت ۱۰۷۹۵۹
بازدید : ۱۴۹ | نظرات : ۳
|
دفاتر شعر ایمان لواف زاده
آخرین اشعار ناب ایمان لواف زاده
|
آتشی در شهر من مانند یک آتشفشان سوزان و میسوزد
هر چه هست و هر چه نیست آری به یغما برده و بدجوری میسوزد
در دلم غوغاست که این آتش چنان رخنه در این شهر و دیار کرده
جهنم چیست جهنم پیش او بی شک ادای احترام کرده
نمیدانم که میدانی هوایش حرارت دارد و سوزان و سوزان است
درون ما چنان پخته است که گویی او میانسال است
نپرس از من تو از یک بچه هم پاسخ بخواهی
جوابت میدهد شیوا مثال یک بزرگسال است
چه میگویی در این شهر آتشی برپاست که بر پا قفل و زنجیر است
نداری تو توان دیگر که انگاری یه تقدیر است
که حرفیست گفته اند پیران چه جالب سوختن ساختن
ولی افسوس که ما اینجا فقط سوختن درون فکر و افکار است
کسی عالم نشد اینجا کتاب ها غرق آتش شد
و ما مفهوم ساختن را نفهمیدم به صادق ها هدایت شد
ولی صادق نبود اینجا و جایش یک حقیقت شد
به نام یک خرافاتی که انکارش جسارت شد
صدایت شد ولی بی شک صدایت خاموش و بد خفته است
یه فریاد درون حفره ای از تار صوت تو چه تلخ مانند یک مرده است
شکایت شد ولی قاضی خودش شاکی از این گفتار تلخ آدمیان است
که حرفت هر چه هست حق است و یا باطل راهی به زندان است
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
احسنت بر شما
بزرگوار