به نام خدا
از چه مي بايد كسي " نقد" ي شود ؟؟؟
بي سوادي هاي آن عمدي شود ؟؟؟
آنكه بار دانشش افزون شده
از چنين بيچاره ها دلخون شده
پول خرد اين فقيران ، پر صدا
پوچ و بي ارزش ، يقين از ابتدا
نيست ارزش هر كجا رفتي مدام
كارتو" ان قلت" باشد والسلام
آنكه فهمش بيش ، كي دارد نياز
اشك خلقي در بيارد با پياز
خويش را" نقاد "داند ، هر كجا
چوب را بر داشته ، گويد بيا
هر چه مي خواهد ببافد حرف مفت
بر در و ديوار كوبد بيش مشت
خسته گردد از خود و گفتار خويش
خويش مي داند كه باشد همچو ميش
با نقاب اهل فن آيد ميان
" رد " خودش باشد يقين در امتحان
تا به كي بايد ز ايشان زخم ديد ؟؟؟
دور ايشان تا قيامت سنگ چيد ؟؟؟
حرف پشت حرف مي آيد عزيز
تيغ اين شاعر يقينا" بيش تيز
ليك مي گويد خموشي پيشه كن
پيش تر از گفتنت، انديشه كن
بيش بسيارند اين نقادها
چون زباله خود اسير بادها
مثنوي هفتاد مي گردد عزيز
از همين گفتار ساده ، بيش ريز
گفت مولانا حديث آسياب
نيست گفتار تو هر جا ، بي حساب
حرف آخر گر تو باشي مستجاب
با دعايي گندم خود را بساب !!!!( 1 )
محمد علي واشقاني " ع. باران"
(1 ) مثنوي معنوي اثر بي بدليل مولانا جلال الدين محمد بلخي( مولوي )
روي سخنم با كساني ست كه در محافل ادبي كنگره ها و جشنواره ها و ... با لطف كساني بالانشين شده و به نقدادبي آثار و از دم تيغ گذراندن عام و خاص مشغولند و صد هزاران تاسف كه ايشان خود اندك بهره و بضاعتي در اين هنرقيمتي نداشته و ندارند .
توضيح اينكه: تاريخ سرايش اين شعر به سالها پيش برمي گردد و اصل آن بالغ بر 120 بيت مي باشد و اينجانب با كلي كم كردن از آن به اين تعداد از ابيات رسيده ام و خلاصه اينكه خود" مثنوي هفتاد من" است براي هركسي كه اصل شعر رابخواهد .
بسیار زیبا و بجا بود
موثر و پر معنی
مبین مشکلات جامعه ادبی