سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        روزگاری خوش بود

        شعری از

        دانیال فریادی

        از دفتر نرگس های سوخته نوع شعر نیمائی

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۲۹ دی ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶ شماره ثبت ۱۰۶۷۱۸
          بازدید : ۵۲۶   |    نظرات : ۳۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر دانیال فریادی

        اب را من چه گوارا دیدم
        پای ان چشمه ی صاف
         
        خاک را تشنه ی رویش دیدم!
        در سرازیری ان دره ی سبز
        و چه زیبایی چشم گیری داشت
        جاده ای
        که هر صبح
        به افق می کرد
        سلام...
        وعقابی
        که ازان بالا
        چشم بر لانه ی خویش داشت 
        هنوز
         
        ریگ های ته رود
        انگاری
        چشم داشتند 
        و مرا میدیدند
        پرز لبخند شده بود
        ساحل و دشت
        پرز احساسی
        که مرا یاد گهواره ی 
        کودکی ام می انداخت
        وصدای لالایی که مرا می خوابند
        و هوایی
        که پر زعطر گل شبنم بود
         مادرم 
        که هران
        دورسرمن می گشت
        که مبادا خواب شیرینم را
        جیغ ان دسته کلاغان
        برهم زند
        روزگاری خوش بود!
        (روح مادر عزیزم تا ابد شاد
        وقرین رحمت خداوند باد)
         
         
        با تشکر
        دانیال فریادی
        با نقد خویش راهگشا باشیم
         
         
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۱۹:۳۱
        روحشان شاد بزرگوار
        شعرتان هم نیمایی بود و هم نبود
        در برخی قسمتها شکستهای وزنی غالبی داشت
        از اساتید این سبک نظر بگیرید
        زیبا بود 👏👏🌺🌺
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۷
        خندانک خندانک خندانک






        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۲۱:۰۶
        سلام بر اهالی شعر ناب


        و دانیال عزبز
        شعرکه تقدیمی باشد آن هم در وصف مادر دیگر قلم جز برای ابراز احساسات و همدردی نخواهد نوشت اما چون درخواست نظر برای شعرت داری مثل همیشه سیاه کاری میکنم پای شعرت تا زمینه ای برای حضور دیگر دوستان و نیمایی سرایان همچون جناب شادان شهرو نازنین هم فراهم شود. احساسات جاری در همه اشعارت را دوست دارم تصاویرت کم نیست گاهی کشف هایی در قلمت میبینم که هم خوشحال میشوم و ذوق زده و هم دلسرد میشوم که خوب و کامل و جامع آن کشف و بدعتت را پرو بال نمی‌دهی.
        این شعر را هم در وصف مادر نوشتی البته با کمی تصویر پردازی دست نخورده تر و بیشتر و دوری از کلیشه و تقطیع درست و استفاده از واژگان ترو تازه تر می‌توانستی آن را قوت ببخشی با کمال احترام احساس می‌کنم آنچنان گیرا و رسا و قوی و بکر نیست
        جسارتا دست میبرم به تقطیع و حذف اضافات آن البته با همان استخوان بندی اصلی شعرت


        آب هایی چه زلال
        پای آن دره ی سبز
        و چه زیبایی چشم اندازی
        خاک را تشنه ی رویش دیدم!
        جاده ای را هر صبح
        به افق می داد سلام...
        و عقابی دیدم
        چشم بر لانه ی خود داشت هنوز
        ریگ های ته رود
        که مرا میپایید
        پر زلبخند شده بود زمین.


        ساحل و دشت مرا
        یاد گهواره ی کودکی ام می انداخت
        نغمه ی لالایی
        که مرا می خواباند
        و هوایی که پر از عطر گل شبنم بود
        مادرم را دیدم
        دور من می چرخید
        مبادا...
        جیغ ان دسته کلاغ
        خواب شیرینم را
        باز برهم بزند

        البته *که* های زیاد و آزار دهنده در شعر هم وجود داشت که باید اصلاح و حذف میشد.


        (روح مادر عزیزت تا ابد شاد
        وقرین رحمت خداوند باد)

        یاحق🌿🌿🌿
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
        سلام مازیار جان


        ممنون از نقد زیبا و پند اموز شما
        شمادرست می گوید ولی این یک بداهه ای بدون ویرایش بیش نبود....بازم ممنون از شما دوست گلم
        روح رفتگان شما هم شاد خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک خندانک




        خندانک خندانک



        خندانک
        ارسال پاسخ
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۵:۲۰
        سلام مجدد مازیار جان من که نقد شما را تصدیق کردم من اگر دقت کنید از بیشتر دوستت شعر ارسال می کنم و هر شعری که ارسال میکنم احساس می کنم به نگاه و ویرایش مجدد نیازدارد. ونقد شما دوستان گرامی که زحمت می کشید استفاده می کنم و همیشه خودم را شاگرد میدانم و تشنه یاد گیری
        بازم از نقد شما دوست نازیین تشکر می کنم
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا بلالی
        رضا بلالی
        يکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۳۰
        با سلام استاد قنبر پور عزیز . بسیار زیبا بود .
        👏👏👏👏👏👏👏👏
        ارسال پاسخ
        رضا بلالی
        رضا بلالی
        يکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۳۸
        با سلام استاد فریادی عزیز . با اینکه بنده شاعر نیستم ولی عرض میکنم هرگز از نقد راهگشا ناراحت نشوید که میدانم هم نمیشوید . فرمایشات استاد قنبری هم جالب بود و سایر عزیزان . من پنجاه و هشت سال سن دارم و گاهی شده حتی از افراد زیر چهل سال هم جهت راهنمایی و تصحیح دلنوشته هایم کمک گرفتم . ضمنا کاملا مشخص است که استعداد بالایی دارید . همیشه شاد و موفق باشید . 👏👏👏👏👏👏
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        پنجشنبه ۷ بهمن ۱۴۰۰ ۱۳:۱۸
        سلام و درود بر ایتاد بلالی گرامی

        ممنون از نظرلطف شما
        ولی من هیچگاه ار نقد دوستان دلخوری ندارم
        وهمیشه خودم را شاگردی بیش نمیدانم


        خندانک خندانک خندانک خندانک


        خندانک خندانک خندانک



        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۰۹
        سلام به همگی
        دانیال جان روح مادر عزیزت شاد🙏مادر یعنی همه چیز.
        چون درخواست نقد داری چند خطی مینویسم.
        بنظرم آمد که این شعرِ منثور کمی نیمایی و کمی سپید است که درواقع هیچ کدام نیست.
        همین ابتدا بگویم دانیال من اصلا چشمه آبی نمیبینم
        چه برسد که صاف زلال و گوارا هم باشد، خشکی کارون و زاینده رود
        گواه حرف من است، و مشکل امروز مشکل کم ابی و بی آبیست
        و میگویند جنگ بعدی بر سر آبه، تو آب را چه گوارا میبینی من ترجیح میدم یک ارنستو چِگوآرا پیدا شود خندانک خندانک بماند و بگذریم...
        از همین توضیح وارد شعرت میشوم چرا که بی دلیل نیست،
        حتما این جمله که میگویند شاعر باید فرزند زمانه ی خویش باشد را شنیدی، خیلی نکته مهمیه که باید به آن توجه کرد.
        زمان به سرعت درگذر است و این در زیست فردی و اجتماعی ما تاثیر دارد، این موضوع در مورد شعر هم صدق میکند.
        شاعر کجای شعر است و رسالتش در زمانه خود چه میشود،این را در تفکرات خود و تخیل شعرت باید پیدا کنی. امروزه کسی از چشمه آب نمی آورد چون جایش را به لوله کشی ها داده و به راحتی در دسترس قرار گرفته،
        یعنی؛ شعر آن دور دورها در آسمانها یا پشت آن کوه ها و انسوی افق نیست
        جزییات روزمرگی و هرچه که ریز و درشت در اطراف است میتواند شعر باشد و شعر شود، از اشیای پیرامون گرفته تا مسائل اجتماعی ازینها غافل نباش.

        شعرت احساس دارد ولی به تنهایی کافی نیست، تصویر دارد اما بکر نیست و گزارشی به شکل بسته های آماده است
        مثلا: آب را من چه گوارا دیدم
        پای آن چشمه ی صاف
        سوال اینجاست کدامـ چشمه؟ چگونه شد صاف گوارا دیدی؟ و...
        چگونه گفتن را بهتر بیاموز خیلی مطالعه و تمرین کن.
        تصویر را با کمک صنایع ادبی بکر بدیع نساختی بلکه توضیحش دادی این اتفاقی یا پدیده ای نیست که تو خلقش کرده باشی بلکه تکرار مکررات است، مثل این است که کسی بگوید: کودک را من چه فقیر دیدم
        سر آن کوچه!
        خوب یعنی هرکس به پست ما خورد و این جمله را گفت،شعر گفته؟! پاسخ منفی است چون این جمله را در اطرافمان بسیار میشنویم، مساله ی اصلی شعریت است که در متن نمیبینم.
        یک جایی به شعر نزدیک شدی:
        ریگهای ته رود انگاری چشم داشتند...
        ولی با توضیح دادن بیهوده این فرصت را از دست دادی
        (انگاری مرا میدیدند) کارت را خراب کرده و صور خیال را گرفته
        و مازیار درست گفت درواقع عقیم مانده، در مورد کلیشه و تقطیع هم با مازیار هم عقیده ام یک بازنگری مجدد لازم است و اینکه یک جایی به شکل کلاسیک از رابه ز مخفف کردی در صورتی که در چند سطر بالاتر عقابی که از آن بالا... اینکار را نکردی که متوجه نشدم به چه علت مخفف،این همان مساله ی زبان روز است
        که شاعران نه همه بلکه عده ای فکر میکنند چون قالب نیمایی و یا کلاسیک است حتما باید شگردهای زبان کلاسیک رعایت شود
        که این اشتباه است، بهتر است به زبان زمانی که در آن زیست میکنیم شعر بنویسیم، زبان شاعران کهن کاربردی در زمانه ی ما ندارد.
        زبان شعر امروز از زبان شاعرانی مثل نیما، فروغ،سهراب، و... هم فراتر رفته و عبور کرده است.

        در شعرت اتفاقِ شاعرانه رقم نخورده و فقط جملاتی به شکل خبری ساده شرح دادی و گونه های بیان بدوی است و برای شعر امروز نیست، طرح نو باید زد که نزدی، درون مایه شعر و مفهوم لاغر است.شعر گفتن پیش از هرچیز ذهنی منسجم میخواهد یعنی ذهن در خدمت شعر باشد.
        من چند نمونه از ویژگی های شعر امروز (مدرن یا پستمدرن) را مطرح میکنم خودت ببین در شعرت میبینی یا نه: پلی فونی، تاویل، پارادوکس، شگردهای زبانی،تصویر، تشخیص و...!!!
        بنظرم اشعارت مشکل فرم محتوا و زبان دارند که با مطالعه و تمرین برطرف میشود به شرطی که ماهیت اصلی شعر و صد البته سبکت را بشناسی که بسیار اهمیت دارد، سبک خودت را پیدا کن، حتی قالبی که در آن راحتـتری را بشناس. سبک چیست:
        سبک، شیوه‌ای‌ست که شاعر شعرش را می‌نویسد و می‌سازد که اغلب آنرا باید در زبان شعری دید و از همین رو می‌بینیم که یکی در نوشته یا اشعارش دارای سبکی ساده و روشن است و یکی دارای سبکی پیچیده و دیگری سبکی معتدل دارد.
        دو نوع سبک وجود دارد اولی رویکردی است که منعکس کننده ی صفات و کاراکترهای شعر و نوع کارکرد آنهاست و یا نشان دهنده ی وابستگی به یکی از مکاتب ادبی بوده یا خود بروز دهنده ی مکتبی معین است و دومی اتیکت یا متد مخصوص یک شاعر است، یعنی وقتی داریم یک شعر را میخوانیم بدون نام صاحب اثر تشخیص دهیم یا حداقل حدس بزنیم شاعرش کیست.

        دوست من تو پتانسیل خوبی داری و احساس زیبای شاعرانه به اندازه کافی داری پس حیفه که بهتر و بهتر نشوی، پیشنهاد من به تو مطالعه درباره ی شعر مدرن و پست مدرن و خواندن کتابهای رضا براهنی، گروس عبدالملکیان و باباچاهی است.
        امیدوارم حرفهایم ناراحتت نکرده باشد، موفق باشی یاحق خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۳
        سلام بر امیر حسین جان
        استاد گرامی من
        ممنون از نقد زیبا و اندیشمند شما .درس ها اموختم.....
        ولی باید بگوییم باز این حز یک بداهه بدون ویرایش بیش نبود
        اگر شعر های قبلی مرا خوانده باشید من از شعر کااسیک و نیمایی عبور کرده ام و وبه حرف شما اعتقاد دارم که شعر باید به روز باشد ولی این یک بداهه ی احساسی بیش نبود

        بازم ممنون از لطف شما
        سلامت باشید و شاد
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک :2

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد قنبرپور(مازیار)
        محمد قنبرپور(مازیار)
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۲:۲۶
        سلام دوباره دانیال
        نمیدونم ناراحتی من از حرفت درسته یا نه ولی قصاوت با خودت
        شعرت را منتشر کردی و درخواست نقد و نظر دادی بعد می‌گویی (این فقط یک بداهه بود به هر حال از شما ممنونم)

        این رفتار اصلا منطقی و حرفه ای نیست
        یا همیشه شعرت را با ویرایش منتشر کن یا در خواست نقد و نظر زیر همه شعرهایت ننویس اگر مینویسی لزومی نیست از خودت دفاع کنی بلکه باید از شعرت دفاع کنی چون اشعار قبلی ات هم مشکلاتش کم نیست
        دوستتدارم 🌿💜🌿
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        يکشنبه ۳ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۰۵
        سلام مجدد به امیر حسین جان محترم ولی من از سخنی که در اول نقد خویش فرمودی تعجب می کنم که چرا من از زلالی اب می گویم.چرا از زیبایی دره ی سبز می گویم. اگر من و شما به عنوان یک شاعراز زیبایی نگوییم و فقط انتقاد کنیم پس چه کسی زیبایی ها را به نسل اینده و دیگران نشان دهد؟؟؟ شعر که همش نالیدن و نق زدن نیست دوست من!!!!!
        به قول فروغ

        سخن از روز است
        پنحره ی باز
        و هوای تازه

        خندانک خندانک خندانک
        با تشکر مجدد از شما به خاطره نقدتان خندانک



        خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۰۷:۵۴
        روحشان شاد خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۳
        خندانک خندانک خندانک






        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد علی رضاپور
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۰۷:۵۴
        سلام و درود و عرض ادب، پیشکش به مناسبت زادروز شعر سروش:



        نغمه هایی به گوش آمده است:

        موسم جنب و جوش آمده است

        عشق را وقت نوش آمده است

        جشن شعر سروش آمده است

        باید ای دوستان! "بترکانیم".


        سلام و درود
        عزيزانی که سروش می سرایند، لطفاً سروش های خود را به پیام خصوصی بنده بفرستند تا به خواست خدا
        در مجموعه ای از سروش های شاعران کشورهای پارسی زبان بصورت رایگان به چاپ برسانیم.
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۴
        خندانک خندانک خندانک







        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۲۰
        سلام و درود جناب دانیال فرهادی زیبا و با صفا سروده اید. اگر کمی به وزن ها توجه می کردید نیمایی باحالی از آب در میامد که به قول استاد ترقص ایجاد می کرد.
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۴
        خندانک خندانک خندانک







        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ژکا گرجاسی
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۱۲:۰۹
        درود بر شما دانیال عزیز
        مطمئنم روح مادر گرانقدرت تو بهترین جاست
        و به شما افتخار می کنه که انقدر هنرمندی
        شاد باشی خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۵
        خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۱۴:۲۴
        سلام

        خداوند جلیل از لب خورشید
        حیان. به جان رمین داد

        از گلشن کوثر. غزت
        به دودمان. امین. داد

        در بوستان. احمدی

        طوبی به دوازده شاخه. قد کشید

        بوی گلان. از دامن ریحان

        به مشام. سوسن نسرین داد

        روز میلاد مهین بانوی دو عالم مبارک

        و هم چنین روز مادر مبارک
        روز مادر عزیزم هم مبارک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶
        خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۱۴:۵۱
        بداهه ای تقدیم شعر زیبای شما
        شاعر بزرگوار
        چشم و نظرم افتاد
        بر شعرای زیبایت
        مستی بدهد مارا
        خواندن نیمایی هایت
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۶
        خندانک خندانک خندانک






        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمین پرهیزکار
        پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰ ۲۳:۲۴
        درود بر شما
        روحشان شاد جناب فریادی
        زیبا سرودید خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۸
        خندانک خندانک خندانک







        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۳۴
        سلام روحشان شاد حقیر معتقدم همچنان میتوان و گاه باید کهن سرود ویرایش ویرایش ویرایش
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۱۱:۰۹
        خندانک خندانک خندانک








        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        جمعه ۱ بهمن ۱۴۰۰ ۲۲:۳۴
        درود دانیال عزیز
        روح مادرتان قرین رحمت
        پیروز باشید
        خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۰۵
        خندانک خندانک خندانک






        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۱:۴۱
        سلام و درود دانیال عزیز زیبا سروده اید و صفحه پرباری داشتید
        دانیال فریادی
        دانیال فریادی
        شنبه ۲ بهمن ۱۴۰۰ ۰۲:۰۷
        خندانک خندانک خندانک








        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        فاطمه گودرزی
        دوشنبه ۴ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۵۷
        درود جناب فریادی
        روح مادر عزیزتان قرین رحمت و ارامش
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        دانیال فریادی
        چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰ ۰۹:۵۲
        خندانک خندانک خندانک





        خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4