خزعبلات
این چه عادتِ بدی شده برِای بعضیا ،
یه ریز می لولند و پرسه میزنند ، در خزعبلات
انگار دائم ، چرخ میزند به کامِ بعضیا ،
با تلخی ای همچون زَغنبوت ،
چیزی ، بنامِ شکلات و آبنبات
ذائقه ی مردمِ این دُور و زمونه ، چقدرعوض شده
قدیما چه خوب بود ،
شکلات و آبنبات های تلخ ، درکارنبود
همه کامها چقدرشیرین بود
اخلاقها و رفتار، شیرین میشدند ،
با مکیدنِ آب نبات قیچی و، نبات
بی تحرکی و مرضِ قند باعث شده
این دُور و زمونه ، کام ها تلخ شود
بی ارج شود ، یک شاخه نبات
باعث شده فُرمِ کله قندها، تداعی شود درکلاهِ بوقی
به تولد میگذارند به روی سرِ هم
انگار نه انگار، یا که برمیدارند ، کلاهِ هم
یه ریز بار میکنند برهم ،
یه مُشت خزعبلات
درفضاهای مجازی هم ، جای سخنانی پُربار
پُر است از کلامِ یاوه ، یه مُشت مزخرفات
انگار نسلِ نو، با پوچی درآمیخته و،
با پوچی و هیچ ، حالش بهترست
بجای خوردنِ پُرمغزِ غلات ،
مایل است به خوردنِ تنقلات
ولی کاش ، یادخدا در ذهن ها و قلبها حک میشد
جای اینهمه دری وری ، مزخرفات ، خزعبلات
بهمن بیدقی 99/12/2
بسیار زیبا و پر معنی است
مبین مشکلات جامعه
دستمریزاد