امشب منم و ماه و می و یاد تو ای یار قشنگم
یادت نتوان کرد برون از دل تنگم
امشب تویی و ساز و نی و شور همه شهر
من ماهی تنها شده در ظلمت این بحر
تو شعله ی جامانده ی عشق کهنی تو
تو مهر درافکنده ی این جان و تنی تو
تو نافله ای نافله این همه رکعت
باید ک تاریخ کند بهر تو رجعت
باید ک ترا بر سر هر قبله گذارند
باید ک ترا در دل هر دشت(بر سر هر کوه) نگارند
باید ک ترا بر دل این شهر نویسند
جمله همه عشاق ب وصل(شوق) تو حریصند
تو ناب ترین ناب ترین ناب زمینی
باید زتو پرسش ک چرا خوب چنینی
طناز پر از ناز و پر از غمزه شهری
محبوب ترین عشق دلانگیز زمینی
اندوه هزاران شبی و این جان گرفتار
اندوه دگر میشود از دست تو بیمار
اندوه ک بردست فلک یار و نگارم
اندوه تورا بر سر هر کوی گذارم
بازم نفس عشق تو و این دل تنگم
آسوده بخواب یار دلازار قشنگم
آسودگی تو همه ارامش جانست
ارامش این جان و امان است و امان است
عشق تو همه چیز و همه علت من بود
اسایش تن بود و ارامش من بود
باید ک همه عمر از عشق تو بگویم
سرسبز شوم سبز از عشق تو شوم سبز
شاید ک شبی برگ دهم شاخه برارم
این وادی غمناک از عشق تو شود سبز
تا باز دلم باز دلم باز گذارد
از یاد تو و یاد دلم باز ببارد
اشکم عطش و خشکی این دشت بگیرد
یک دم نفس نمزده برین بادیه ارد
امشب من و ماه و می و یاد قشنگت
افسوس ک نرم نشد ان دل سنگت
باید ک فراموش کنی یار منی تو
مسروری(هم ناله) و هم شادی این انجمنی تو
تو نغمه پر نغمه هر ساز منی تو
سودایی و شیدایی اواز منی تو
تو اتش جامانده ی این قافله ی عشق
تو رکعت ناخوانده ی این نافله ی عشق
افسوس ک بردست ترا قافله ی عشق
تو مصرع تک بیت هر دفتر عشقی
افسوس ک بردست ترا قافیه ی عشق
افسوس ک رفتی در این خانه شکستی
حال خوش هر صوفی و هرعشق تو هستی
کاشم ک بیایی این خانه گشایی
کاشم ک مرا از غم این درد برهایی
بسیار زیبا و پر احساس بود
یلدایتان مبارک