سه شنبه ۲۹ آبان
اسب چوبی شعری از شهرام مودب
از دفتر صاع نوع شعر ترکیبی
ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۸ آذر ۱۴۰۰ ۲۱:۰۲ شماره ثبت ۱۰۵۴۹۴
بازدید : ۲۸۰ | نظرات : ۴
|
آخرین اشعار ناب شهرام مودب
|
یک روز اگر دیدی سوارِ اسبِ چوبی
در کوچه ها، چون بچّه ها، هِی می زنم هِی
یا این که بر رویِ مزاری نانوشته
با خنده و با گریه، بی نِی می زنم نِی
دیگر بِدان از پیله یِ ابریشمی و
رؤیایِ پروانه شدن، دل کنده ام دل
از جاذبه بیزار و خود را چون نسیمی
بینِ زمین و آسمان، وِل کرده ام وِل
مادر بزرگی دورِ دوکش شاید آن روز
از پیله ی دورِ تَنَم، نخ می تَنَد نخ
شالی برای نوّه اَش می بافد اما
این گونه قلب و پیکرم، یخ می زند یخ
دیگر پس از من پیله و پروانه ای نیست
شال و کلاهِ سَر، به جز افسانه ای نیست
با اولین برفِ زمستانی و سرما
خورشید هم قندیل می بندد سراپا
می آید از نو عصرِ یخبندانی اما
تنها نه تَن ها می زند یخ، بلکه دل ها
تا فرصتی باقیست فکرِ چاره باشید
فکرِ رفویِ شال هایِ پاره باشید
پلکی زدید از راه می آید زمستان
آغازِ آدم برفی و پایانِ انسان
در بطنِ دنیا می تَپَد سنگی رسوبی
آنگاه من می مانم و آن اسبِ چوبی
شاعر: شهرام مؤدب
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
آموزنده و پر احساس