هنگامه سیاه مشق شعرم خواستم خلاقیتی به خرج دهم و با عاشقان نامور نقشی بر بوم شعر حک کنم. عاشقانی که سرگذشتشان هنوزم که هنوزه نقل محافل است.
نام معروف ترین آن ها که در شعر به کار بردم:
لیلی و مجنون ، شیرین و فرهاد ، بیژن و منیژه ، زال و رودابه ، ناظر و منظور ، گل اندام و بهرام ، زهره و منوچهر ، تهمینه و رستم ، زلیخا و یوسف
تو شیرین دختی و من هم که فرهاد
درفش عاشقی ، مجنون به من داد
ما شهروند همین ملت عشقیم
دمی با نیم نگاهت می شویم شاد
ز لیلی های عالم هم سری تو
یگانه دلبر و بی همسری تو
در اوج آسمان تک ستاره ام
همی عقاب بی بال و پری تو
نگاهت نیشتری بر جان ما زد
دل دریایی ما را به آب زد
زلیخا اختیار از کف بداده
چو یوسف به هوس ها پشت پا زد
به بیژن های شَهرَم مژده ای ده
که افزون از منیژه ها رسیده
کجا زال سپید موی شهودم
ز ناز رودابه پا پس کشیده؟!
تویی منظور قلب ناظر من
با تو راحت ز تو این خاطر من
گل اندامی و بهرامی نخواهی
تویی محبوب قلب حاضر من
به زهره این زمین باور ندارد
منوچهر بی رخت ساغر ندارد
به تهمینه ز رستم هیچ نگویید
که رستم از خودش لشکر ندارد
#ژکا_گرجاسی
زیبا و اندیشه سِیر سرودید
وامق و عَذرا را ننوشتید
واینکه اشاره به کتاب (ملت عشق) داشتید نام نویسنده اش را در پی نوشت می آوردید