شکتم، هامه سر ری، ری تو دویره
جوونی چی، دلــم خــم بار و پیره
و سرمـــا و گرمـــا ار یــشم بو
مچــم ری تو، یــشه بی تو فقیره
...
خسته ام بر سر راه مانده ام راه تو دور است
جوانی رفت دلم پیر شده و پر از غم است
در سرما و گرما اگر بدنی(توانی در بدن) برایم مانده باشد
راه تو را خواهم رفت چون این بدن بی تو فقیر است
-------
انــوم دل وژت بو ایمه جا که
بیمه ژار دنگت پس مه هنا که
بیه قــاتــل دلــم برژن چــم تو
کم ای دلمه و مژگانت کنا که
...
بیا در درون دل خودت جایی برای ما در نظر بگیر
گدای آهنگ و صدای تو شده ام پس مرا صدا بزن
قاتل این دل من شد مژه های چشم تو
پس کمتر این دلم را با مژگانت سوراخ کن
-------
نمم هور بوسیه ار تک مه و تاوه
نمم ای آسمـون و رنــگ کـــاوه
تمـــام آرزو دونیــا مــه یــسه
بـوینــم دوس نازارم و خــاوه
...
نمی خواهم آفتاب با گرمایش در کنار من باشد
نمی خواهم این آسمان و رنگ آبیش را
تمام آرزوی دنیای من این است که
دوست نازنینم را به خواب ببینم
-------
اول دوسی من و تو رنج و درده
زمینه هور نگرته خوار و سرده
اگــر تاو هــوره نو ار زمینه
مرن هشک و سر و پی دار زرده
...
سرآغاز دوستی من و تو رنج و درد است
زمین اگر آفتاب نباشد خوار و سرد است
اگر گرمای آفتاب بر روی این زمین نباشد
چمن خشک و شاخ و برگ درختان زرد می شود
-------
"خداوندا که بوشم وه کی بوشم"
تو چینه دل فنا بی عقل و هوشم
کویه موشن که لیوه بی فـــلونی
مه هر بسمه هنا تو بایه گــوشم
...
خداوندا چه وقت بگویم و به چه کسی بگویم
تو وارد این دل شدی و عقل و هوشم فنا شد
همه می گویند که فلانی دیوانه شده
همین که صدای تو به گوشم برسد برای من کافی است
---
سلام استاد بزرگوار و ادیب
زیبای زیبا سرودید زنده باشید