سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        کورش کبیر

        شعری از

        امیر سجادی

        از دفتر تاریخی نوع شعر مثنوی

        ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ ۲۱:۲۷ شماره ثبت ۱۰۳۹۹۶
          بازدید : ۱۷۱   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        گذشته با خودش دارد نشانی
        و هست یک رهنمای زندگانی
        حکایت می‌کند از تلخ و شیرین
        و با خود می‌برد ما را به دیرین
        بدین منظور بخوان اوصاف کورش
        که بی شک می‌کند حال تو را خوش
        چرا بعد از هزاران سال این راد؟
        جهانی می‌کند از عدل او یاد
        چه کرده شه مگر در دوره زیست؟
        که نام نیک وی همواره باقیست
        اگر نالایق و مرد کمی بود
        درون خاطرات عالمی ‌بود
        شهی با آن مقام و موقعیت
        نصیحت کرده ما را در حقیقت
        وصیت کرده دستانم ز تابوت
        برون باشد بدون دُرُّ و یاقوت
        که رعیت بیندم حالا که مردم
        ولیکن ثروتم با خود نبردم
        نه ثروت داده از مردن نجاتم
        نه قدرت مانع از مرگ وحیاتم
        مرا حملم کنند قشر پزشکان
        که عاجز بوده بر جسمم دهند جان
        ببین کورش چه اندازه متین بود
        که اعمالش به از ما مسلمین بود
        اگر چه بیش از اندازه جگر داشت
        نگاهی مهربان همچون پدر داشت
        چو حاتم مظهر لطف و کرم بود
        ولیکن در حریمش بی حَرم بود
        همیشه دشمن احساس خطر داشت
        چرا؟ چون از رشیدی‌اش خبر داشت
        به نصف کل گیتی پادشاه بود
        رفاه ملت از این لطف شاه بود
        به دنیا هدیه کرده لوح و منشور
        جهان از این عمل خرسند و مسرور
        به لشکر گفته: در یک صبح گاهی
        اگر یک افسری یا یک سپاهی
        ببینم کرده باشد یکه تازی
        و یا اینکه  نماید حقه بازی
        بداند خون او دیگر مباح است
        فدای جان او تیر سلاح است
        مبادا با ریا، تزویر و ترفند
        ببینم بی‌گنه افتاده در بند
        اگر در جبهه و در طول یک جنگ
        گرفتارت شود فردی ز یک هنگ
        به دشمن تا توانی کن مدارا
        و ناظر کن به تصمیمت خدا را
        چو شاهی در نبردی گشته دستگیر
        نبایستی شود شه خرد و تحقیر
        درسته، پادشه اکنون اسیر است
        ولیکن محترم مثل وزیر است
        به ایشان گو که همواه تو شاهی
        ولی زیر نظر، جزء سپاهی
        برایت بوده تنها راهِ چاره
        بپردازی به ما مال الاجاره
        بدون ذکر هر عذر و بهانه
        خراجت را دهی هر سالیانه
        بفرموده که ملت در امانند
        عبادت را به رسم خود توانند
        گمانم بیشترین عیبِ شه این بود
        که در عالم نماد بهترین بود
        اگر چه بوده وی قبل از محمد
        ولیکن در جهان باشد سرآمد
        همه اعمال وی مثل پیمبر
        شنیدم وصف او از روی ممبر
        چنانچه او نمیداشت این فضایل
        خموش می‌شد چراغش آن اوایل
        تعجب دارم از حال کسانی
         که نیست از جدشان نام و نشانی
        ولی جویند برای خود نسب را
        و کاوش می کنند نسل عقب را
        همین ترکیه و سلطان سلیمان
        که معروفِ است به دینداری و ایمان 
        به دست خود نکشت آن مصطفی را؟
        نکرده با خودی ها آن جفا را؟
        همیشه نزد شاهان بوده مرسوم
        پسر کشتن نبوده آن زمان شوم
        سلیمان لحظه‌ی کشور گشایی
        به مرگ لشکری داشته ابایی؟
        زنانی را که می‌بردند اسیری
        مگر نه اینکه باید یک وزیری 
        جدا سازد تمام حوریان را
        و بفروشد همه منفوریان را
        سپس هر چهره‌ای بوده چو حوری
        برای ارتکاب فعل زوری
        روان سازد درونِ خلوت شاه
        که گیرد کام از این زن گاه و بی گاه
        ولی با این عملکرد سیاهش
        تخلفهای زشت و بی شمارش
        اگر فردی بسازد فیلم از ایشان
        کسی او را نمی سازد پریشان
        به آسانی دهد آنرا نمایش
        و باشد مورد لطف و ستایش
        نپندارد کسی او ننگ و عار است
        به خود بالد سلیمان افتخار است
        ولی اوضاع ما که اینچنین نیست
        تفاوت دارد اینجا منطق زیست
        کسی حقی ندارد گوید از شاه
        که روشن کرده نور لوح او راه
        همه دنیا به افکارش بنازند
        ولی قشرِ کمی بر او بتازند
        اگر چه شه به چشمانی چو خار است
        ولی از دید شاعر افتخار است
        امیر سجادی
        سوم بهمن نود و پنج
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۱
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و حماسی بود
        زنده باد ایران خندانک
        امیر سجادی
        امیر سجادی
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۲۶
        درودها بر شما استاد عزیز نوش نگاهتون ممنون از همراهیتون خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        جمعه ۳۰ مهر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۳
        سلام و درود زیبا بود .

        و طولانی

        سلامت باشید.
        خندانک
        خندانک
        خندانک
        امیر سجادی
        امیر سجادی
        جمعه ۳۰ مهر ۱۴۰۰ ۱۱:۰۹
        درود بر شما جناب خوشرو ممنون از نگاه و سپاس از همراهیتون خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        علیرضا مرادی( مراد )
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۱۵
        سلام و درود استاد سجادی ادیب و فرهنگ پرور
        جور چین کلماتتان زیبا و شیوا بود
        مفتخر به مهمانی سروده شما
        زندگیتان همواره خوش
        در پناه حق تعالی
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        امیر سجادی
        امیر سجادی
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۱۲
        قربان شما ممنون از مهروریتون نوش نگاهتون جناب مرادی عزیز از صمیم قلب دوستون دارم پاینده باشید این بیت شعر هم به شما تقدیم می کنم
        مرا شاگردیم نزد شما بس
        مگوییدم دگر استاد از این پس
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۲:۳۳
        سلام در مورد کوروش هم حرف زیاد است وهم نیست زیاد ازین لحاظ که : (وجود تاریخی دارد یانه چرا استاد فردوسی ظاهرا نامی ازو نبرده است اگر اینقدر بزرگ بود چرا انوشیروان نامش در جای جای ادبیات حضور دارد ولی کوروش نه آیا پهلوی ها او را بزرگ یا ابداع نکردند برای مقاصدی ) و کم : ( چون مربوط به هزاران سال پیشست و منابع تاریخی کمی در موردش وجود دارد و یا حتی ممکنست نباشد)
        امیر سجادی
        امیر سجادی
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۲۳
        عرض ادب و ارادت جناب آزاد از توجه و اظهار نظرتون بسیار سپاسگزارم اما ضمن احترام به عقیده و نظر جنابعالی باید به عرضتون برسونم بنظر بنده چیزی که روشنه اینه که، فردوسی؛ تاریخ‌دان نبوده تا بداند هزار سال پیش چی شده و کی بوده؛ داستان.ها و تاریخی رو‌ که در دست داشته یا می‌دونسته رو در شاهنامه آورده.
        اگر چه، همین امروز هم؛ تاریخ‌دانان از بسیاری از آن چه که در گذشته‌های دور بوده؛ ناآگاهند.

        اما درباره‌ی کوروش؛ دست کم جز آن چه که از تاریخ در دست هست؛ نام «کُر» بر رودخانه‌ها، رودها و جایگاه‌هایی در سراسر ایران‌زمین هست. «رود کُر» در فارس و در کشورهای شمالی که زمانی بخشی از ایران بوده‌اند... که بر گرفته از نام «کوروش» هستند ...
        تندیسی که در «دشت مرغاب» یافت شده و به دلیل ظاهر تندیس (مرد بالدار) و در کنار رود بودن؛ آن دشت به «دشت مرغاب» نامیده شد. تندیسی که باید گفته‌ها و نوشته‌ها درباره‌ی کوروش همخوانی دارد. «ذوالقِرنین» (دارای دو شاخ) در قرآن و تعریف کوروش، مردی با شاخ قوچ در تورات ...
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۳۳
        بداهه ای ناقابل تقدیم شعرزیبای شماشاعر بزرگوار
        تودانی شعرهایت برچه ماند
        بسان عنبروچون مشک سارا
        درودی داریداز سوی تو باقر
        سرودی برایش شعرهای زیبا
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        امیر سجادی
        امیر سجادی
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۴
        درودتان باد جناب انصاری شما نسبت به بنده لطف دارید دوستون دارم از مهرورزیتون بسیار سپاسگزارم خندانک خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5