پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ دلسرودههای ۲ شاعر امیر سجادی
|
|
چه خوب است جای هر درگیری و جنگ
با هم صحبت کنیم راجع به فرهنگ
|
|
|
|
|
بلبلی که چشم خود را وا نماید در قفس
نخلِ آزادی او از سمت سر گشته هَرس
|
|
|
|
|
هر که آرد روشنی در جای تار
در نهایت میرود بالای دار
|
|
|
|
|
هر زمان که فرد نالایق
بشود ناخدای یک قایق
|
|
|
|
|
اگر گاوی رود در کاخ شاهی
از او نیست انتظار پادشاهی
|
|
|
|
|
ماهی قرمز که میچرخد درون تُنگ آب
|
|
|
|
|
عدالت واژه ای عامه پسند است
|
|
|
|
|
جغرافیا دارد اثر، در اعتقاد و خلق و خو
در سنت و آداب ما، در لهجه و در گفتگو
|
|
|
|
|
موقعی که دشت و صحرا پُر ز نرگس میشود
|
|
|
|
|
روز روشن هست و بعضی ها درون تاری اند
مثل نوکرزاده همیشه پیِ بیگاری اند
|
|
|
|
|
گر خدا ناکرده جایی آتشی شد شعلهور
بی گمان گرما سرایت میکند بر دور و بر
|
|
|
|
|
هر که دارد با خودش یک منبعِ تولید نور
بی گمان نتوان بتاباند به کَس آن را به زور
|
|
|
|
|
اینکه کی بود و چه کرد را ول کنید
کمتر از گذشته دردِ دل کنید
|
|
|
|
|
وقتی که بیگانه به یک خانه است
رابطهاش خوب و صمیمانه است
|
|
|
|
|
گزینشهای یک نادان، همیشه شخص نادان است
|
|
|
|
|
نیازی نیست بدانی که جهان را
|
|
|