سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        کوچه ی خلوت

        شعری از

        زینب نائینی

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۰ ۲۲:۲۲ شماره ثبت ۱۰۳۸۹۶
          بازدید : ۲۷۰   |    نظرات : ۱۰

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر زینب نائینی

        گم شدم‌در کوچه ای خلوت ندارم آشنایی
        خسته ام همچون سرابی که ندارد انتهایی
        جمع خاموشی که ناگه خیره شد آن سوی بازار
        داد میزد بچه ای گریان که ای بابا کجایی
        خسته ای همچون اسیران برد یغما روزگارت
        اشک می ریزی دمادم با غریبی آشنایی
        منتظر باشی و دنیا دستتان باشد چه تلخ است
        کی شود شیرین و زیبا کی رسد مارا رهایی
        فاش می گویم به دنیا، باخت انسان زندگی را
        ریخت حرمت های خوبی وقت آن شد تا بیایی
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۰۸:۳۶
        درود بانو
        بسیار زیبا و پر احساس بود
        موفق باشید خندانک
        مهرداد عزیزیان
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۰۹:۴۹
        درود 🌺
        خدیجه وفایی راد ( غریبه)
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۰۷:۲۲
        درود بر مهر بانو جانم خندانک
        فاش می گویم به دنیا، باخت انسان زندگی را
        ریخت حرمت های خوبی وقت آن شد تا بیایی خندانک
        اللهم عجل لولیک الفرج خندانک
        زیبا سروده‌اید عزیزم خندانک
        اجرتان با آقا خندانک
        علیرضا مرادی( مراد )
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۱۰:۰۹
        ثنا و تحیت بانو نائینی بزرگوار
        صبیح و فصیح سرودید
        در پناه یزدان
        خندانک خندانک
        خندانک
        فاطمه بهرامی
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۱۶:۰۸
        درود برشما بانو
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ ۱۹:۱۶
        سلام ابتدا و انتهای اثر را پسندیدم به امید آمدن عزیز دلها
        محمد قنبرپور(مازیار)
        سه شنبه ۲۷ مهر ۱۴۰۰ ۰۱:۴۰
        الهم عجل لولیک الفرج
        درود بر شما خندانک
        مریم کاسیانی
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۰۰:۴۵
        اللهم عجل لولیک الفرج
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        محمد باقر انصاری دزفولی
        چهارشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۰ ۲۰:۵۱
        بداهه تقدیم شما شاعروادیب گرامی
        مستی به دلم دارم
        از خواندن شعر هایت
        پیمانه بدادی تو
        با شعر اهورایی
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        امید کیانی (امید)
        پنجشنبه ۲۹ مهر ۱۴۰۰ ۱۷:۵۲

        جمع خاموشی که ناگه خیره شد آن سوی بازار
        داد میزد بچه ای گریان که ای بابا کجایی

        درود هااا

        زندگیتون به لطافت لبخند خدا و هرلحـظه شادتر

        به امید روشنی خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        شرابی پر است از صواب سرودی گوارا و ناب ااا مرامت همه حُسن خُلق و پاداش تو صد ثواب
        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        4