سردارِ بی سپاه
سلام و درودِ عالَم ، بر تو ای حسن
که به اندیشه ی خدا فتاده ای پسند
این چه زیباست که گلی شده ای و،
آنهم ، شاه پسند
برای انسانی که ،
دنبالِ ریسمانی محکم می گردد
تا که از آن بالا رود ، برود به اوج آسمانهای خدا
تو یکی از آن چهارده ریسمانِ اعتمادی
بیتردید ، یک تکیه گاه و رَسَن
افکار انسان بسوی تو میدَوَد ، همچونان توسَن
درست است که پر از گنه ام
ولی مستترم کن به اندیشه هایت
به جامه ای از عفاف
پُر از ردیفِ دکمه ها و قَزَن
دعا کن که ختم به خیر شود عاقبتم
برای منِ چرمی که ، افتاده ام به دست دنیایی ،
که شکل میدهد مرا با گَزَن
دعای تو دعای دیگری ست
دعای یک بخشنده ی کریم
که همسری زشت خو، آلود جگرش را با سمّ
یک سردارِ بی سپاه ،
که سپاهی زشت خو، خود را فروخت به دنیا و،
خرید جهنمِ معاویه را ، بجای بهشتِ حسن
عاقبت بخیری مان را از خدا بخواه
به حُسنِ با طراوتِ گُلِ وجودت
به حقِ ریزه کاریهای مینیاتورِ رفتارت
به گلابِ خوشبوی اعمالت
به همه بی انتهاییِ محاسن و حسِ حُسن ات ای حسن ،
سلام الله علیه
که درطراحی هایم، همیشه برجسته ای و پُررنگی با ،
دِسَن
بهمن بیدقی 1400/7/9
سیاه پوش بیست و هشتمین روز صفر، شانه به شانه آسمان فشرده در ابر مدینه میگریم.
تسلیت باد عزای رحلت رسول خدا و شهادت امام حسن مجتبی